در نوشتار پيشين به خلاصه اشاره اي شد بر تعري٠و نقش «مردم» در Ø´Ú©Ù„ بندي موقعيت نظام اسلامي Ùˆ اپوزيسيون برانداز. نگارنده معتقد است Ú©Ù‡ «مردم» در صورت بهره گيري از رهنمودهاي مشخص براي انجام پروژه هاي ملموس، مي توانند در راستاي پيشبرد امر سرنگوني ÙØ¹Ø§Ù„ شوند. اما مشخصه رهنمود دهنده Ú†Ù‡ بايد باشد؟ اصولا براي براندازي نظام جمهوري اسلامي در قرن بيست ويکم، آيا «رهبر» لازم است؟ «رهبر» يعني چه؟
تقابل شعار و واقعيت
از آنجايي Ú©Ù‡ مقوله «رهبري» از درجه ÙŠ اهميت بالايي برخوردار است Ùˆ اکثر نهادهاي سياسي به گونه اي با «رهبري» Ú†ÙØª شده اند، لازم مي بينم Ú©Ù‡ در اين نوشتار بخصوص از ØµØ±Ø§ØØª کلام Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کنم Ùˆ با ÙØ§Ú©ØªÙ‡Ø§ÙŠ Ù…Ø´Ø®Øµ نظر خودم را بيان کنم.
من هيچ ايرادي در اين سه شعار نمي بينم: «يا مرگ يا مصدق»، «تا خون در رگ ماست، خميني رهبر ماست»، «ايران- رجوي، رجوي- ايران».
اصولا شعار هايي از اين قبيل تÙکر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ شعار دهنده را بيان مي کند. تيز بودن ÙŠÚ© ÙØ±Ø¯ در نوک ÙŠÚ© جنبش را ترسيم مي کند. شعار دهنده مشخص مي کند Ú©Ù‡ بدون اين «رهبر»، بودن، انقلاب، جنبش، Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØªØŒ پويايي، شکست دشمن، استراتژي، Ùˆ خلاصه همه Ùˆ همه چيز بي معناست. شعار دهنده تقابلي بين «شعار» ذهني Ùˆ واقعيت نمي بينيد، چرا Ú©Ù‡ شعار دهنده به اين جمع بندي رسيده است Ú©Ù‡ بدون «رهبر» قيد شده در اين شعار، دستيابي به «هدÙ» امکان پذير نيست. «خون شهيدان ما، رنج اسيران ما در تو گره مي خورد رجوي قهرمان». در اينجا تمام بالا Ùˆ پايين شدن ÙŠÚ© جنبش در«رهبر» خلاصه مي شود. Ùˆ واقعا چرا نه؟ اگر براي ØØ²Ø¨ الهي ها خميني، براي مجاهدين رجوي Ùˆ براي مليون مصدق نماد شر٠و پويايي است، چرا بايد به اين نگرش خرده Ú¯Ø±ÙØªØŒ چرا بايد از Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø±Ø§Ù† اين گويش هاي Ùکري خواست Ú©Ù‡ خود سانسوري کنند؟ بگذاريد تا مي توانند ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ بزنند، اين ØÙ‚ آنهاست Ú©Ù‡ نگرش خود را هر Ú†Ù‡ رساتر منعکس کنند. بگذاريد تا «مردم» را با واقعيت روبرو کنند – «مردم» را آگاه کنند.
شعار راهگشا
اما آيا شعار هاي Ùوق راهگشاست؟ آيا با هرچه رساتر ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ زدن Ùˆ شعار دادن، «مردم» جذب جنبش مي شوند؟ تجربه Ùˆ تاريخ ثابت کرده است Ú©Ù‡ پاسخ منÙÙŠ است. شعاري راهگشاست Ú©Ù‡ به مساله ÙŠ روز «مردم» بپردازد – مثلا نان، مسکن، کار، آزادي، Ùˆ...شعار ها بايد از بطن جامعه برخيزد، «رهبر» آن را در چارچوب استراتژي Ùˆ ساختار ØØ±Ú©Øª جنبش Ùورموله کند، Ùˆ «مردم» آن را هدÙمند بازگو کنند. ساده تر اينکه، رابطه از پايين به بالا Ùˆ نه از بالا به پايين تنظيم مي شود. يکي از کارکردهاي شعار راهگشا ضد تبليغ است. دشمن به Ú©Ù…Ú© ماشين تبليغاتي خود عليه آرمانها، دستاوردها، Ùˆ خواست هاي جنبش تبليغ منÙÙŠ ميکند. «رهبر» با شناخت از ترÙندهاي دشمن، دست به ضد تبليغ زده Ùˆ با ارائه ÙŠ شعار هاي راهگشا ضد تبليغ مي کند. بايد به اين واقعيت تن داد Ú©Ù‡ نظام ØØ§Ú©Ù…ØŒ چون در مسند قدرت است، از ابزارها Ùˆ توانمندي هاي پيچيده تر Ùˆ توانمندتري برخوردار است، ØØ§Ù„ آنکه «جنبش» در تعادل قواي تبليغاتي قرار ندارد. دقيقا به همين منظور بايد از شعار ها به Ù†ØÙˆ Ø§ØØ³Ù† بهره بجويد.
«رهبر»
اصولا «رهبر» کيست؟ به نظر من «رهبر» ÙŠÚ© ÙØ±Ø¯ نيست، بلکه ÙŠÚ© «Ùونکسيون» است. به همين خاطر نمي توان «رهبر» را در ÙŠÚ© ÙØ±Ø¯ تعري٠کرد، بلکه بايد در آن «Ùونکسيوني» Ú©Ù‡ انجام مي دهد ØªØ¹Ø±ÙŠÙØ´ نمود. به نظر من سه نوع «رهبر» را مي شود Ùورموله کرد. رهبر نهادهاي سياسي، رهبر اجتماعي، رهبر جنبش. بي Ø´Ú© روشن است Ú©Ù‡ Ùونکسيون اين سه رهبر بنا به Ù…ØÙŠØ·ÙŠ Ú©Ù‡ در آن قرار مي گيرند Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است.
رهبر نهاد سياسي ÙŠÚ© رهبر خاص الخاص است. رهبريت عقيدتي ÙŠÚ© عده آدم Ú©Ù‡ پيرامون ÙŠÚ© سري برنامه هاي دراز مدت مشخص (ايدئولوژي) گرد هم آمده اند را به عهده دارد. مثلا مسعود رجوي، منصور ØÚ©Ù…ت، خميني، Ùˆ يا.... اينها «نماد» هايي هستند Ú©Ù‡ Ùقط بويسله ÙŠ اعضا Ùˆ هواداران همان نهاد ارج داده مي شوند. خارج از چارچوب آن نهاد سياسي، اين «رهبر» ديگر از وزن بالايي برخوردار نيست. «مردم» او را نمي شناسند، با او تنظيم رابطه نمي کنند، به او اعتماد نمي کنند، Ùˆ در خيلي از مواقع برايش تره خرد نمي کنند. اين واقعيتي است Ú©Ù‡ «رهبران» سياسي جهان «دموکرات» غرب به آن انس Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند. تا زماني Ú©Ù‡ «رهبر» ØØ²Ø¨ هستند Ùˆ ... مورد توجه قرار مي گيرند، اما اگر از منصب رهبري کنار بروند، باز نشسته بشوند، Ùˆ... خاص الخاص بودن آنها هم منتÙÙŠ است. در سياست امروزي ايران اين ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ جا Ù†ÙŠÙØªØ§Ø¯Ù‡ØŒ Ùˆ بسياري «رهبر» نهاد سياسي را ناخواسته با رهبر جنبش Ùˆ يا رهبر اجتماعي ÙŠÚ©ÙŠ ÙØ±Ø¶ مي گيرند.
Ùونکسيون «رهبر اجتماعي» کمي پيچيده تر از نوع اول است. «رهبران اجتماعي» اصولا روشنÙکران Ùˆ اليت جامعه هستند. آنها قاعدتا وابستگي به گويش Ùکري مشخص سياسي نداشته Ùˆ جامعه را ÙØ±Ø§Ø³Ø§Ø²Ù…اني تØÙ„يل Ùˆ بررسي مي کنند. بي Ø´Ú©ØŒ روشنÙکران در Ø¨ØØ¨ÙˆØÙ‡ ÙŠ جنبش به ÙŠÚ©ÙŠ از دو جبهه ÙŠ دشمن Ùˆ براندازان جذب مي شوند Ùˆ توانمندي خود را در راستاي اهدا٠يکي از اين دو جبهه کاناليزه مي کنند، اما روشنÙکران واقعي از وابستگي تشکيلاتي پرهيز کرده Ùˆ Ùونکسيون خود را جدا از ترويج خطوط سياسي ÙŠÚ© نهاد بخصوص ارزيابي مي کنند.
رهبر جنبش
«رهبر جنبش»، بر خلا٠باور بسياري از ÙØ¹Ø§Ù„ان سياسي، تنها بوسيله «مردم» به اين Ùونکسيون گماشته مي شود. ساده تر اينکه «رهبر جنبش» را نمي توان به زور شعار Ùˆ تبليغ Ùˆ تراکت Ùˆ تلويزيون Ùˆ گردهمايي Ùˆ... به «مردم» تØÙ…يل کرد. به چند دليل:
1- «مردم» ذاتا ضد تبليغ اند. يعني هر چه بيشتر بگويي، کمتر به تو توجه ميکنند.
2- «مردم» آگاهند. انتظار دارند Ú©Ù‡ کليه مشخصه هاي ÙØ±Ø¯ را بدانند Ùˆ در مقايسه با ديگر Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ تصميم گيري کنند.
3- «مردم» ÙŠÚ© پديده ÙŠ ديناميک است. در ØØ§Ù„ تغيير است. خواست هاي ديروز «مردم» لزوما خواست هاي امروزش نيست. «رهبر» دلخواه ديروزش، لزوما «رهبر» دلخواه امروزش نيست.
4- «نسل ديروز» ديگر امروز تعيين کننده نيست. نسل ها هر چند سال تغيير مي کنند، خواست نسل امروز با نسل ديروز Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است.
5- انÙورماتيک (رسانه هاي عمومي) ÙŠÚ©ÙŠ از ÙØ§Ú©ØªÙˆØ± هاي تاثير گذار است. «مردم» ديگر «تک کاناليزه» نيستند. اطلاعات خود را از کانال هاي مختل٠– با نگرش هاي Ù…ØªÙØ§ÙˆØªØŒ تکميل کرده Ùˆ بنا به داده هاي «به روز شده» تصميم گيري مي کنند. اينترنت Ùˆ سايت ها مي توانند نقش ابزاري «تبليغ» Ùˆ «ضد تبليغ» را بخوبي Ø§ÙŠÙØ§ کنند. «مردم» از طرق رسانه ها (راديو، تلويزيون،و...) با مواضع «رهبران» آشنا شده Ùˆ تصميم گيري مي کنند.
درد مشترک
با توجه به نکات Ùوق «رهبر» جنبش ديگر بگونه ÙŠ سيستماتيک سنتي انتخاب نمي شود. «رهبر» هر روز Ù…ØÚ© زده مي شود. موضع گيري هايش تØÙ„يل مي شود، درست Ùˆ يا غلط بودن تØÙ„يل هايش ارزيابي مي شود. ØØ±Ù Ùˆ عملش مطابقت مي شود، Ùˆ در مرور زمان به او جلب اعتماد (ويا از او سلب اعتماد) مي شود. Ùˆ اين مشخصه اصلي «رهبر جنبش» است – مورد اعتماد «مردم» قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. کسي به «صداقتش» Ø´Ú© نمي Ú©Ù†Ø¯ØŒÂ ØØ±Ù هايش را «باور» مي کند، او را «از خود» Ùˆ «همرديÙ» خود مي داند. «رهبر جنبش» در بالاي کوه قا٠ننشسته است. در ارتباط دائم با «مردم» است. از «درد» هاي مردم آگاه است. همراه آنها اشک مي ريزد Ùˆ با آنها شادي مي کند. Ùˆ ÙØ±Ø§ØªØ± از همه Ùˆ همه ÙŠ اينها «رهبر جنبش» ÙØ±Ø§Ø³Ø§Ø²Ù…اني است. وابستگي به نهادي بخصوص ندارد، چرا Ú©Ù‡ «همه» ÙŠ مردم را نمايندگي مي کند؛ 70 ميليون Ù†ÙØ± را؛ 70 ميليون آدم جور واجور را؛ 70 ميليون مسلمان، بهايي، يهودي، شيعه، سني، مسيØÙŠØŒ بي خدا، «بيغ»، معتاد، تن ÙØ±ÙˆØ´ØŒ بيکار، گرسنه، بي خانمان، خيابان خواب، 70 ميليون دردمند را. Ùˆ از آنجايي Ú©Ù‡ 70 ميليون Ù†ÙØ± را نمايندگي مي کند، بايد بتواند ØØ±Ù تمام اين 70 ميليون را بÙهمد. گوش شنوا داشته باشد، چشم بينا داشته باشد، زبان آنها بشود، دستهاي پينه بسته ÙŠ آنها بشود، همچون زنان تن ÙØ±ÙˆØ´ هر روز در کنار ده ها مرد بخوابد، همچون معتادين هر روز مرÙين مصر٠کند، Ùˆ...خلاصه از پوست «من» بودن بيرون بيايد Ùˆ «مردم» بشود. وقتي Ú©Ù‡ اين «Ùونکسيون» را انجام داد، «مردم» او را بعنوان «رهبر جنبش» مي پذيرند. ميشود گاندي.
البته مي تواند Ùقط تظاهر کند – بشود خميني. براي رسيدن به قدرت بگويد Ú©Ù‡ طلبه اي بيش نيست. مي تواند سر 70 ميليون Ù†ÙØ± را شيره بمالد. مي تواند خود Ù…ØÙˆØ± شود – ØØ±ÙØŒ ØØ±Ù خودش باشد، راه، راه خودش باشد، Ùکر کند Ú©Ù‡ Ùقط اوست Ú©Ù‡ مي Ùهمد Ùˆ «مردم» گوسÙنداني هستند Ú©Ù‡ Ù…ØØªØ§Ø¬ چوپانند. اما بايد بپذيرد Ú©Ù‡ «مردم» دنباله رو او نخواهند شد. طردش مي کنندو هر روز تنها تر مي شود. هر روز ايزوله تر مي شود، تا به آنجا پيش خواهد Ø±ÙØª Ú©Ù‡ خودش مي ماند Ùˆ Ùقط چند Ù†ÙØ± از اطراÙيانش. «مردم» با بي اعتنايي او را از اوج به پايين مي کشند. ØµÙØØ§Øª تاريخ Ú©Ù‡ روزي براي او ورق مي خوردند، ثابت مي مانند. ÙØ±Ø§Ù…وش مي شود. باور نداريد، به تاريخ «مردم» هاي مختل٠نگاه کنيد، از اين قبيل «رهبران جنبش» ÙØ±Ø§Ù…وش شده بسيار اند.
رهبر نوين
اين «رهبران» سعي داشته اند Ú©Ù‡ زمان را از ØØ±Ú©Øª باز دارند، ØØ§Ù„ آنکه زمان در ØØ±Ú©Øª است. «رهبر جنبش» با تعاري٠سنتي ديگر جايگاهي ندارد. جنبش Ù…ØØªØ§Ø¬ به «رهبر نوين» است – بايد چارچوب ها را در هم شکست Ùˆ از نو واژه ها را تعري٠کرد. در تعري٠جديد، «رهبر» ديگر ÙØ±Ù…ان نمي دهد تا «جنبش» ÙØ±Ù…انبرداري کند؛ بلکه جنبش خواست خود را به رهبر ابلاغ ميکند، Ùˆ «رهبر جنبش» در نقش «مدير اجرايي» Chief Executive Officer Ùونکسيون مي کند. Ùˆ مانند هر «مدير اجرايي» به سهامداران اين شرکت سهامي (جنبش) پاسخگوست. Ùˆ اين مهمترين ØªÙØ§ÙˆØª «رهبر» سنتي با «رهبر» نوين است. در قرن بيست Ùˆ ÙŠÚ©Ù…ØŒ «رهبر» پاسخگوست.
چالش
سوالي Ú©Ù‡ مي ماند اين است Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کسي از رهبران سياسي اپوزيسيون برانداز آمادگي پاسخگويي دارد؟ کداميک با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پاسخگويي آشنا هستند؟ کداميک خود را موظ٠به پاسخگويي مي دانند؟ Ùˆ مهمتر از همه، کداميک پتانسيل Ùˆ توانمندي پوسته شکني داشته Ùˆ مي تواند اين چالش را جدي بگيرد؟
تقابل دو متضاد
ديپلماسي سرنگوني
ØØªÙŠ Ø§Ú¯Ø± رهبر جنبش با مشخصه Ùوق انتخاب شود، مردم هم خواهان سرنگوني باشند، آيا سرنگوني بدون دعاي خير کشورهاي جهانخوار امکان پذير است؟
علي ناظر – 7 تير 1384 - ديدگاه
Â