Iran's Crises Unfolded  
IranCrises
 
Wednesday 31 May 2023
HOME
NEWS
ANALYSIS
INTERVIEW
POLITICS
SOCIAL
STATEMENTS
ECONOMY
SEARCH

���������������������� ����������������


تقابل دو متضاد - بخش دوم - تعيين تکليف
[ علی ناظر]
[Source: سايت ديدگاه]


پيش از اين گفته شد که جمهوري اسلامي در آخرين گام براي حفظ بقا و براي جلوگيري از فروپاشي ساختار 1400 ساله اسلامي؛ و طرد ابدي سلطنت اسلامي، مجبور به تعيين تکليف شده و با انتخاب احمدي نژاد بعنوان ريس قوه مجريه، و يا رفسنجاني در نقش تدارکاتچي جمهوري اسلامي، صفوف خود را منظم تر خواهد کرد. در اين بخش به ساختار «تعيين تکليف» مي پردازم.

صفحه مختصات

در طي 8 سال اخير که خاتمي براي رژيم زمان مي خريد، نهاد هاي مختلف که در مشارکت و مجاهدت اسلامي نقشي عهده دار بودند و در جبهه اي مشترک حامي پايداري نظام جمهوري اسلامي شده بودند، باور داشتند که رژيم  به پيش از دوم خرداد باز نخواهد گشت. اين اولين فرض غلط اين دو گروه و بسياري از فعالان سياسي (حتي در اپوزيسيون) بود. رژيم جمهوري اسلامي، هيچ موقع، تن به ليبراليسم (حتي آبکي) هم نداده بود که نتواند به عقب باز گردد. بفهميم که صحنه ي «حماسه» دوم خرداد براي تحميق مخالفان و مردم جان به لب رسيده آراسته شده بود.
در مقطع کنوني، اما، پارامتر ها متفاوت اند. اکنون، ماندگاري نظام اصل است، و به همين خاطر، کليه فاکتورهاي مطرح و نقش آفرين تابع اين اصل شده اند. هر نهادي که تاکنون مي توانست در ميان درز ها و شکاف ها به حيات پاراسيتيک خود ادامه دهد، حال بايد جايگاه خود را علنا مشخص کند. زمان تعارفات تو خالي به پايان رسيده است. حکام اسلامي مي خواهند، و بايد، بدانند که چه کساني در جبهه ي آنها قرار مي گيرد، و روي کدام يک از آنها نمي شود حساب استراتژيک باز کرد.

اين يک انتخابات واقعي است

اما اين تعيين تکليف، با توجه به جّو حاضر و اين واقعيت که رژيم نمي خواهد دستاورد هاي پيشين خود (توهماتي که منجر از 8 سال کار خاتمي است) را يک شبه پوچ کند، به ترفندي دو لبه دست زده است. حاميان نظام جمهوري اسلامي در مقابل دو انتخاب قرار گرفته اند: يا به احمدي نژاد رأي دهند که بيانگر ذوب شدن در ولايت است؛ و يا اينکه به رفسنجاني که مساوي با قبول هژموني ولي فقيه است. راه حل سوم تحريم و رودررويي با ولي فقيه است.
به همين خاطر است که مي بينيم هيچ کدام از بازي گران بظاهر آزادي طلب، از جمله مجاهدين انقلاب اسلامي، مشارکتي ها، روحانيون مبارز و غير مبارز، رسانه هاي متعدد داخلي، اعضاي هيئت دولت جمهوري اسلامي، معين، مهر عليزاده، قاليباف،... و آيات عظام، خلاصه هيچکدام  نتايج اعلام شده دور اول «انتخابات» را باطل ندانسته و در اين دور همه از رفسنجاني، «با حفظ موضع» حمايت خواهند کرد. نتيجه اينکه، اگر رفسنجاني از آستين خامنه اي سر درآورد، هيچکدام از اين جانوران امکان انتقاد و يا تقابل با رژيم و نهاد اجرايي آن را نخواهند داشت – خود کرده را تدبير نيست، و اگر رفسنجاني پس زده شود، مردم آنها را بعنوان نهاد ها و شخصيت هايي مي شناسند که در مقابل نظام نايستادند، و به انتخاب رهبر تن دادند. به هر جهت، سيستم گامي به يک پايه شدن نزديک تر شده است، و به راست چرخيده است. انتخابات سوم تير، انتخابي است بين بودن با نظام يا بريدن از نظام. زمان آن رسيده که همه تعيين تکليف کنند.

کنترل سيستماتيک پيش از فاشيسم عريان

جمهوري اسلامي ترجيح مي داد که به اين زودي «درز نشينان» را مجبور به تعيين تکليف نکند؛ چرا که رژيم جمهوري اسلامي به اين نتيجه رسيده است که بايستي با جهانخواران کنار آمده و اين خوان را با هم به يغما ببرند. در عين حال، مي داند که براي انجام اين پروژه بايد تضاد هاي دروني به حداقل برسند. مي داند که فاشيسم عريان، نه تنها کمکي به اين امر نمي کند، بلکه سدي براي پيشبرد آن خواهد شد. خواست جهانخواران از رژيم احترام کامل به حقوق بشر نيست، بلکه کنترل مردم است. سرمايه گزاري به جزيره ثبات احتياج دارد. بدين منظور، حکام اسلامي محتاج به يک کنترل حساب شده و مشخص هستند. سرمايه گزاري در ايران امکان نخواهد داشت مگر اينکه رژيم جمهوري اسلامي بتواند ثابت کند که کنترل سياسي کشور را در اختيار دارد. مجلس هفتم اسلامي اولين گام براي پايه ريزي «کنترل سيستماتيک» بود. هر دو طرف معامله مي دانند که احمدي نژاد سياست نظام را فقط سمبليزه مي کند، و در اصل خط دهنده نيست. با انتخاب احمدي نژاد و يا تعيين تکليف رفسنجاني و ديگر نهادهاي همطراز، و مشخص شدن جايگاه شان بر روي صفحه مختصات قدرت، کنترل بر کليه دستگاه هاي سياسي و خط دهنده حکمفرما شده و يک دستي سيستم بر سرمايه گزاران خارجي مسجل مي شود. البته اگر پارامتر مردم و مبارزات اجتماعي- قهرآميز ناديده گرفته شود.

تحريم

معتقدم که رژيم جمهوري اسلامي مجبور به اخذ چنين عکس العملي شده است. به نظر من، رژيم هنوز مي خواست، و اميد داشت، که پروژه توهم پراکني، تا دور ديگري از انتخاب رييس جمهور اسلامي ادامه يابد. به همين خاطر اگر به شعار هاي معين و رفسنجاني توجه کنيم مي بينيم که بيشتر بر روي نسل جوان تمرکز کرده اند. چراغ هاي سبز براي آزادي سطحي جوانان شروع مي کند به چشمک زدن. اما، تحريم يک پارچه مردم، و بالنتيجه بي آبرويي نظام، تا به آن حد که رژيم مجبور به صحنه سازي هاي بسيار آشکار و مضحک شد، رهبر را با اين واقعيت روبرو کرد که تأخير در يکپايه شدن، تماميت نظام را به زير سوال خواهد برد.
ساده تر اينکه، اگر تحريم نمي بود، رژيم مي توانست با علم کردن معين و يا کروبي به حيات خود در جلد کنوني ادامه دهد. براي باور به اين نتيجه گيري، تنها لازم است به موضع گيري هاي مخالفين تحريم توجه شود.
اما تحريم، آنهم در اين ابعاد، دوران شعبده بازي را به پايان رساند. مردم، اينبار بدون برخورداري از رهبري اپوزيسيون داخل کشور، و در کمرنگ بودن نقش اپوزيسيون برانداز، توانستند به تنهايي در مقابل نظام بايستند، و «نه» اي بزرگ به رهبر بدهند.
بالا آمدن احمدي نژاد دقيقا براي هر چه کمرنگ کردن موضعگيري مردم است. ذوب شدگان در نظام در عين حال مي دانند که مردم تصميم خود براي کنار گذاشتن رژيم را گرفته اند، و اگر همه 46 ميليون نفر هم به پاي صندوق هاي رأي آمده و از ترس احمدي نژاد به رفسنجاني رأي دهند، رژيم نمي تواند روي اين رأي ها حساب باز کند. تحريم 27 خرداد شکل دهنده تاکتيک کنوني نظام است. بقاي رژيم در راست گرايي و اصول گرايي کامل است.

نقش اپوزيسيون پس از سوم تير

به اين مبحث در نوشتار بعدي خواهم پرداخت.

علي ناظر – 2 تير 1384 - ديدگاه





[Posted comments]

No press releases currently available



Iran's Crises  1998 - 2007   ©