Iran's Crises Unfolded  
IranCrises
 
Sunday 1 October 2023
HOME
NEWS
ANALYSIS
INTERVIEW
POLITICS
SOCIAL
STATEMENTS
ECONOMY
SEARCH

���������������������� ����������������


رفراندوم- طرح شوراي ملي مقاومت
[ علی ناظر]
[Source: سايت ديدگاه]


در پاسخ به نامه ي ويدا برومند با تشکر از نامه پر از مهر شما. و اما در مورد رفراندوم شايد لازم باشد به چند نکته اشاره کنم: 1- من فکر نکنم هيچ آدمي با خصوصيات يک «انسان» پيدا شود که از جنگ و خونريزي دفاع کند. هميشه مرتجعين، مستبدين و هواخواهان هرج و مرج و فاشيسم هستند که به تنور جنگ و تضاد هيزم ريخته و به زندگي زالو وار خود ادامه مي دهند. با توجه به اين نکته، مبارزه مسالمت آميز با هر رژيمي که از حداقل هاي احترام به آزادي بيان و عمل بهره مند باشد، ارجح به هر روش ديگري است. رژيم جمهوري اسلامي با توجه به تاريخچه اش مستثني است. نه بخاطر آنکه ما با تک تک سلولهايمان از اين جماعت جاني بيزاريم، بلکه به اين علت که آنها به هيچ صراطي مستقيم نشده و هميشه مدافع تاکتيک از اين ستون تا آن ستون فرجي است بوده و براي خود زمان مي خرند. در عالم سياست بايد حريف را در ضعيف ترين موقعيت اش به زمين زد و نه آنکه برايش زمان خريد. 2- با توجه به اين کلام، ببينيم که نقش پيش کشيدن رفراندوم به عنوان يک راهکرد چه بوده و چه کسي منفعت خواهد برد. الف- بعنوان پيش درامد شايد لازم باشد بر روي «تقيه» تاملي کوتاه داشته باشيم. در اينکه برخي از امامان شيعي تن به تقيه (به نظر من يعني کوتاه آمدن براي حفظ بقا و منافع طولاني مدت) داده اند جاي بحث نيست و در نتيجه اگر نيروي مسلماني هم از اين رهنمود بهره بجويد، قابل تعجب نخواهد بود. در اينکه لنين و برخي ديگر از سران ايدئولوژي هاي ديگر در برهه هايي از تاريخ مبارزاتي شان به اين ترفند دست آويختند هم بحثي نيست، و باز هم در اين مورد که اين تن دادن ها در مراحلي از تاريخ باعث پيروزي در يک مرحله اي از تاريخ شده است هم بحث نمي کنيم. همه اين ها درست و در جاي خود قابل تامل هستند. ب- به همين خاطر به اين موضوع مي پردازيم که آيا رفراندوم، با در نظر گرفتن موقعيت رژيم و نيروهاي راديکال (شبه نظامي)، تنها راهکرد است يا نه؟ به نظر من نه! به دلايل عديده از جمله: ب1- رژيم و سازمان ملل هر دو از يک آخور مي خورند – منافع ملي ايران. رژيم وطن فروش و خونريز است، و سازمان ملل (بخوانيم 5 کشور عضو اصلي) چپاولگر و خونريز! آنچه که مورد توافق اين دو قرار بگيرد را بايد به فال شوم گرفت. ب2- بند بالا قابل ترديد است اگر يک نيروي زورمند که توانايي تعادل قوا را هم داشته باشد در صحنه مبارزه فعال باشد، و يا اتحادي بين نيروهاي سرنگوني طلب، با يک دستورکار که منافع دموکراتيک و ملي را مورد توجه قرار دهد، وجود داشته باشد. هيچ کدام از اين دو موجود نيست. نيروهاي سرنگوني طلب هنوز از هم طلبکارند، و نيروهاي راديکال مقتدر هم فعلا ناتوان (بمعني اعم کلمه). بدين خاطر، اپوزيسيون در جايگاه ديکته کردن نبوده و نمي تواند آنطور که شايد و بايد است از منافع خلق دفاع کند. ب3- براي انجام يک رفراندوم، بايستي موضوع رفراندوم مشخص باشد. ظاهرا موضوع جمهوري اسلامي آري، نه است. اين خود به تنهايي يک تهديد است. هم ما و هم رژيم مي دانيم که نتيجه اين رفراندوم چه خواهد بود - نه! در عين حال هم مي دانيم که درصدکمي از مردم هنوز معتقدند که جمهوري اسلامي (بعنوان يک نظام) سيستمي است ارجح. با توجه به اين امر مرّوجين اين سيستم بايستي در آينده ايران حق ترويج داشته باشند. خلاصه آنکه اين رفراندوم براي ردبقاي کسي و سيستمي حد و مرزي قائل نيست. ب4- در هيچ کجا قيد نشده است که دست اندر کاران، شکنجه گران (پيشين و کنوني)، و مرّوجين اين نظام آدمکش از کليه حقوق شهروندي براي شرکت در اين رفراندوم، تا انجام يک دادگاه پيگرد بين المللي، محروم خواهند بود. در هيچ کجا بيان نشده است که شرط اصلي تن دادن به اين رفراندوم، تن دادن «رژيمي» ها به دادگاهي شدن است. در هيچ کجا تاکيد نشده است که پيش از ورود اپوزيسيون به اين «تقيه»، رژيم بايستي تمام زندانيان سياسي را آزاد کند. خلاصه آنکه در هيچ جايي، پيشنهاد کننده از موضع بالا برخورد نکرده است. بازي سياسي کردن و تعين اين واقعيت که رژيم دموکرات بشو نيست يک حرفي است، خواستار رفراندوم بدون قيد و شرط شدن حرف ديگري. ب5- حتي اگر بپذيريم که اين ها همه يک مانور هستند، و رژيم با ورود به اين چالش سقوط خواهد کرد؛ و بپذيريم که پس از معلوم شدن نتايج رفراندوم، تن به آن داده و کنار خواهد کشيد (سيري در عالم رويا)، در اين مدت که رفراندوم انجام مي گيرد چه کسي حاکم است؟ اگر همين جنابان سرخ و خاکستري پوش، پس مقبوليت رژيم را در يک مرحله از مبارزه پذيرفته ايم؛ و گرنه، در کجا صحبت از شوراي هماهنگ کننده دوره انتقال شده است؟ يک مساله به نظر من قابل اهميت است. درک اين واقعيت که بين موقعيت ايران و مثلا آفريقاي جنوبي تفاوت فاحشي وجود دارد – چه از لحاظ مديريت صحنه و چه از لحاظ تاريخ و نحوه مبارزه. ايران نمي تواند کپي بردار آفريقاي جنوبي شود. ما در شرايط استثماري، بين المللي و يا نظامي اي نيستيم که آنها بودند. اپوزيسيون ما حتي نمي تواند در خارج از کشور يک جبهه متحد سرنگوني خواه تشکيل داده و گرد يک برنامه ي واحد و حد اقل، خواست هاي خود را عرضه کند. آفريقاي جنوبي در چند صد کيلومتري اسرائيل نبود، و به نيروهاي مخالف اسرائيل اشغالگر کمک مالي و لجستيکي نمي کرد. رييس جمهور آمريکا هم اين حضرت عالي نبود. ب6- شايد گفته شود که اين مانور سياسي، با دانش بر اين امر است که رژيم بقاي خود را به خطر نخواهد انداخت، و مطرح کردن رفراندوم فقط براي تشديد فشار سياسي و بين المللي است؛ تا رژيم با رد رفراندوم، به مسايل ديگر تن داده و نيروهاي بريده از رژيم بتوانند راحت تر فعال شوند و زمينه قيام زودتر مهيا شود. متاسفانه اين نيز يک روياست. نه نيروهاي بريده از رژيم انسجام فکري و تشکيلاتي لازم را دارند، و نه آن دموکراسي اي که آنها مي طلبند مورد پسند است. بهترين شکل شان را مي توان در تفکر شيرين عبادي جست. نتيجه آنکه در اين ذهنيت سازي ها حيات رژيم تداوم يافته و مردم، پس از رهايي از گيجي منتج از اين تاکتيک، به عقل سليم نيروهاي راديکال شک خواهند کرد. 3- در اين که مجاهدين و شوراي ملي مقاومت خيلي وقت قبل پيشنهاد رفراندوم داده اند شکي نيست- در همان زمان نگارنده مقاله اي تحت عنوان « تضمين ضروري» نوشت که در نبرد خلق منتشر شد. آنچه را که از خاطر برده ايم نقش مردم است. کارگران در حال اعتصاب هستند، اما نه تنها نيروهاي راديکال رهبري آن را به عهده ندارند بلکه با رهبران در صحنه ي اين اعتصابات هم عملا در رابطه نيستند – به اين نشانه که هيچ کدام از اين اعتصابات بنا به برنامه هاي تدوين شده اپوزيسيون شکل نمي گيرد. 4- در عرض يکسال اخير هنوز اپوزيسيون يک جمع بندي از موقعيت و شرايط موجود نداده است. نيروهاي (چپ) مستقر در اروپاهنوز نقش خود در شرايط حاضر را روشن نکرده اند. مجاهدين خلق پس از پذيرش آتش بس اعلام نکرده اند که استراتژي جديدشان چيست. نيروهاي منسجم کُرد هنوز نگفته اند که موضع شان در قبال همسايه شدن با آمريکا چيست (البته اکثرا به شيرين عبادي تبريک گفتند چرا که نمي خواستند رژيم وي را بالا بکشد – و پاسخ وي به اين تاکتيک را در مجلس ديديم)؟ خلاصه آنکه رژيم دليلي نمي بيند که تن به اين رفراندوم و يا هر مانور ديگري بدهد. جايش گرم است، مخالفين اش متحد و منسجم نيستند، و استراتژي مبارزه در حال نوسان است. با توجه به نکات فوق الذکر، آيا نبايستي به استراتژي اي پايبند بود که نقش مردم و نيروي راديکال تضمين شده است؟ آيا براي سرنگوني (و نه رفورم رژيم) راهي بجز تلفيق مبارزه اجتماعي و مسلحانه وجود دارد؟ آيا يک چريک مجاهد و يا فدايي (که اين روز ها کمياب شده است) با استقلال عمل بالا، بدون تن دادن به زد و بند هاي ديپلماتيک، نخواهد توانست در نقش سپر حفاظتي از اعتصابيون کارگر و دانشجو، رژيم را مستاصل کند؟ آيا في الواقع از اين وحشت داريم که رژيم هار بشود؛ يعني اينکه الان نيست؟ مگر صداي پدر باطبي را نشنيديم؟ مگر صد ها هزار پيش از او همين جملات را ادا نکرده اند؟ برخي مي گويند که اين مردم مسخ شده اند؛ نه! ما- اپوزيسيون هستيم که مسخ شده و گير کرده ايم که بالاخره چه بايد بکنيم. تعجب من از نيروهايي که عمري مجيزخوان اين رژيم هستند نيست، تعجب از آنهاست که همسر و کودک و مادر و پدر فدا کرده اند! تعجب از بي عملان نيست، تعجب از آنهايي است که بي عملي و گيجي ايدئولوژيک برايشان بي معنا بوده است. من بعنوان يک عضو از خلق ستم کشيده از اپوزيسيون راديکال انتظار دارم که بر طبل ذهنيت گرايي نکوبند. مردم در اين برهه از تاريخ به رهنمود احتياج دارند و نه اميد واهي. نبايستي بخاطر دستاوردهاي زودگذر سياسي به مردم اين ذهنيت را داد که اين رژيم ممکن است تن به رفراندوم بدهد. و اگر ندهد ممکن است که نيروهاي خودي در داخل جري تر شوند. و اگر نشدند، ممکن است که آمريکا و اروپا با رژيم قهر کرده و از ما پشتيباني کنند. و اگر هيچ کدام نشد، ممکن است که راه ديگري پيدا شود. بايد گفت که اين رژيم ممکن نيست تن به سازش بدهد؛ و بايد به زيرش کشاند! بزبان خوش يا با زور و اسلحه! با تشکر علي ناظر – 1 دسامبر 2003





[Posted comments]

No press releases currently available



Iran's Crises  1998 - 2007   ©