تاريخ ، ايدئولوژى، تاريخنويسى ايدئولوژيك و..
ناظر:
چطور مى شود تاريخ را با زبان رمان نوشت؟ واقعيت تاريخ معمولا بسيار خشك Ùˆ بيرØÙ…انه است ولى در يك رمان معمولا واقعيت با خيال آميخته مي شود Ùˆ در آن تغييرات مورد نظر نويسنده به وجود مى آيد Ùˆ اين يعنى از واقعيت تاريخى دور شدن يا رمانتيزه كردن تاريخ.
يغمائى:
رمانتيزه كردن تاريخ، با از ظرÙيتهاى ادبى براى تاريخنگارى Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ كردن با هم ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§Ù‰ زيادى دارند.اعتقاد من اين نيست كه بيائيم Ùˆ تاريخ را به زبان رمان بنويسيم، مى گويم مى شود به زبان رمان هم تاريخ را نوشت، يا در برخى اوقات بايد تاريخ را به صورت رمان نوشت Ùˆ از ظرÙيتهاى رمان براى انعكاس ØÙ‚ايق تاريخى Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ كرد، بگذرم از اين كه در خيلى از اوقات كتابهاى تاريخى كه به زبان خشك نوشته شده واز چاپخانه هاى دولتى Ùˆ يا ØØ²Ø¨Ù‰ در آمده اند بيشتر با تخيلات رهبر دولت يا ØØ²Ø¨ آميخته اند Ùˆ از واقعيتها دورترند تا يك رمان مثل «همسايه ها» Ù‰ Ù…ØÙ…ود يا« پابرهنه ها»ى استانكو يا« گذر از رنجها »ى آلكسى تولستوى و« پل رودخانه درينا» «ودن آرام » و« زمين نو آباد» Ùˆ امثال اين ها كه بخشى از تاريخ زنده يك مملكت يا يك نسل را در خود دارد.
ناظر:
اگر درست Ùهميده باشم منظوراينست Ú©Ù‡ در تاريخهاى دولتى Ùˆ ØØ²Ø¨Ù‰ ØÙ‚ايق تاريخى به قواره ذهنى رئيس دولت يا ØØ²Ø¨ Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ دوره اى Ùˆ مرØÙ„Ù‡ اى ارائه مى شوند. شايد اين ØµØØ¨Øª در مقاطعي از تاريخ درست باشد، بخصوص در دوران استيلاي مستبدين بريك مملكت Ùˆ لاجرم تاريخ نگاران. اما، اگر در ÙŠÚ© ظر٠بزرگتر به اين مساله نگاه کنيم، مثلا در کشور هاي غربي، مي بينيم Ú©Ù‡ تاريخ نگاري Ùˆ تاريخ نگري نشأت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از ذهن ØÚ©Ø§Ù… وقت نبوده Ùˆ نيست.
يغمائى:
براى روشن شدن قضيه بايد به نمونه ها اشاره كرد. در كشورهاى غربى البته در اين دوران Ùˆ نه در گذشته، كسى نمى آيد گريبان تاريخ نويسى را بگيرد كه چرا چنين نوشته اى Ùˆ مثلا در باره اين شخصيت تاريخى توهين روا داشته اى يا آن يكى را تائيد كرده اى. در گذشته وضع ÙØ±Ù‚ مى كرد ولى ØØ§Ù„ا ديگر تابوهاى Ø§ØØªØ±Ø§Ù… Ùˆ تقدس مدتهاست Ú†Ù‡ در زمينه مقولات Ùˆ شخصيتهاى تاريخى، Ùˆ Ú†Ù‡ در مورد شاهان( كسانى مثل پادشاه سوئد Ùˆ ملكه انگليس) Ùˆ رئيس جمهور Ùˆ شخصيتهاى سياسى( امثال بوش Ùˆ بلر Ùˆ شيراك Ùˆ...) شكسته است واين خيلى خوب است. در مورد تاريخ، آنطور كه در شرق براى دولتها اهميت دارد، براى دولتها Ùˆ دولتمردان غربى اهميت سياسى Ùˆ روزمره ندارد، در شرق مشروعيت تاريخى ومذهبى وكاريسماتيك...از راههاى كسب مشروعيت است ولى در غرب نه چندان، زيرا سعى مى كنند مشروعيت سياسى شان را از چيزهاى ديگريعنى از سيستم Ùˆ نهادهاى دموكراتيك Ùˆ نه از تاريخ! Ùˆ نه از رابطه خونى يا ايدئولوژيك با Ùلان امام، پيغمبر يا شاه Ùˆ وزير سابق كسب كنند؛ ولى نبايد Ùكر كرد كه اين تمام قضيه است Ùˆ هر آنچه كه در غرب نوشته مى شود عين ØÙ‚يقت است. در غرب كسانى چون ويل دورانت يا مارك بلوخ Ùˆ امثال آنها تلاش سترگى به خرج داده اند كه تا ØØ¯ ممكن ØÙ‚ايق تاريخى را درست منعكس كنند ولى در همين غرب هوشيارانى چون Ùوكوياما نظريه پرداز برجسته سياسى، Ùˆ خويشاوندان Ùكرى او در كنار بزرگترين ارگانهاى سياسى Ùˆ امنيتى Ùˆ در مركز كانونهاى پژوهشى مشغول به كارند Ùˆ تلاش مى كنند به خوانندگان خود بقبولانند كه پايان تاريخ با بلوغ سرمايه دارى ÙØ±Ø§ رسيده است Ùˆ اين آمريكاست كه سرنوشت جهانى دموكراتيك! را رقم خواهد زد؛ يا هنوز ما با اين تئورى روبروئيم كه جهان در اساس مرهون تمدن يونان است، Ùˆ يعنى جهان مرهون تمدن اروپاست Ùˆ لاجرم اسكندر مقدونى از عوامل انتقال تمدن Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ به خاور ميانه Ùˆ آسياست در ØØ§Ù„يكه ما با مراكز ديگرى از تمدن مانند تمدن بابل Ùˆ چين Ùˆ هند ومصر روبروئيم كه تاريخى كهن تر از تمدن يونان دارند. نقش ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تمدن سومرى ها Ùˆ بابلى ها كه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تمدن آغازين ايران در خيلى موارد مرهون آنهاست (Ùˆ به نظر من ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ بخشهائى ازموجوديت كهن ترين اديان خاور ميانه اى اديانى كه اجداد اديان ابراهيمى ــ يهوديت ØŒ مسيØÙŠØª Ùˆ اسلام ــ Ù…ØØ³ÙˆØ¨ مى شوند منت پذير آنهاست) غير قابل انكار است. پوشاندن اين ØÙ‚ايق نيز جراØÙ‰ كردن تاريخ است Ùˆ من Ùكر مى كنم كه واقعيات، بخصوص واقعيات تاريخى را نبايد با لاشه گوسÙند بر قناره Ùˆ يا پيشخوان دكان قصابى عوضى Ú¯Ø±ÙØª. قصاب Ù…ØÙ„Ù‡ قسمتهاى بدرد بخور را تر Ùˆ تميز مى كند ومقابل چشمها قرار مى دهد Ùˆ دل Ùˆ روده Ùˆ آت Ùˆ آشغالها Ùˆ قسمتهائى كه اشمئزاز را بر مى انگيزد پنهان مى كند. كار قصاب عيبى ندارد ولى كار تاريخ نويس دولتى يا ØØ²Ø¨Ù‰ اشكال دارد. در اين گونه موارد ما با تاريخى جراØÙ‰ شده Ùˆ ترميم شده، در ØÙ‚يقت مى شود Ú¯ÙØª جراØÙ‰ پلاستيك شده روبروئيم. از اين تاريخ نمى شود آموخت، از اين تاريخ نمى شود تجربه اندوخت، با اين تاريخ نمى شود ØØ§Ùظه تاريخى داشت Ùˆ يا ØØ§Ùظه تاريخى را تقويت كرد، اين تاريخ تنها به درد همان دولت Ùˆ ØØ²Ø¨ مربوطه مى خورد كه خر خودش را هى كند Ùˆ چند صباØÙ‰ بر مسند قدرت باشد Ùˆ برود دنبال كارش Ùˆ جاى خود را به قلدرى ديگر بدهد. نمونه اين تاريخ نويسى را ما هم در دوران شاه شاهد بوديم Ùˆ هم در دوران جمهورى اسلامى شاهد هستيم.
ناظر:
ويژگى اين نوع تاريخ نويسى چيست؟
يغمائى:
پنهان كردن تاريخ، اختراع كردن تاريخ، جراØÙ‰ كردن تاريخ، تاريخ را بنده Ùˆ برده شرايط سياسى Ùˆ روز كردن، سياه Ùˆ سÙيد ديدن مسائل تاريخى Ùˆ مطلق گرائى Ùˆ امثال اين چيزها.
ناظر:
آيا اين نوع تاريخ نويسى كه تاريخ را قصابى مى كند خاص دولتها Ùˆ Ø§ØØ²Ø§Ø¨ است يا نمونه هاى ديگر هم هست؟ مثلا Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ù‰ هم هستند كه همين كار را مى كنند؟
يغمائى:
Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ù‰ هم هستند كه اينطور مى نويسند، ممكن است در مواردى به ØØ²Ø¨ يا دار Ùˆ دسته اى هم وابسته نباشند ولى تاريخ را در بهترين شكل خود به ضرب تØÙ„يل Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ±Ù‡Ø§Ù‰ خود دگرگون شده ارائه مى كنند Ùˆ يا بخشهائى از آن را سلاخى مى كنند Ùˆ يا بخشهائى را پنهان مى كنند.
ناظر:
چرا وقتى كه دولت يا ØØ²Ø¨Ù‰ آنها را ØªØØª ÙØ´Ø§Ø± قرار نمى دهد بازهم Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± چنين مشكلى هستند؟ به نظر مى رسد وقتى كه ÙØ´Ø§Ø±Ù‰ در كار نباشد پژوهشگر كار ØÙ‚يقى خودش را بايد بكند.
يغمائى:
در ابتداى كار همين طور به نظر مى رسد ولى قضيه به اين سادگى ها نيست. خيلى از ØØ¶Ø±Ø§Øª به طور مظلومانه اى پيش از آنكه به طور طبيعى Ùˆ مادى متولد بشوند از زاويه تاريخى Ùˆ اجتماعى قبل از آن Ùˆ گاهى قرنها قبل متولد شده اند، يعنى چهارچوب انديشه Ùˆ اعتقادات آنها ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده بوده است Ùˆ آنها بعدها سعى نكرده اند به عنوان يك پژوهشگر كه بايد كارى سخت Ùˆ مسئوليت زا را به پيّش ببرد زØÙ…ت دوباره زاده شدن را بخود بدهند Ùˆ از ØÙŠØ·Ù‡ سليقه ها Ùˆ باورهاى مثلا قرون وسطى خارج شوند.
براى گروهى از اين Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ دولت Ùˆ ØØ²Ø¨ آنها، در درون خود آنهاست. جوى است كه پيرامون انديشه آنها را Ø§ØØ§Ø·Ù‡ كرده Ùˆ انديشه Ùˆ ايدئولوژى خاص انهاست كه ØÙ‚ايق تاريخى را درقالبهاى مورد علاقه شان رنگ آميزى وارائه مىكند.
چنين ÙØ±Ø¯Ù‰ مذهبى كه باشد نه از راه تØÙ‚يق بلكه، با كمك Ø§Ø³ØªØµØØ§Ø¨!! ودلائل عقلى Ùˆ نقلى!! همان دلائلى كه علما در اثبات مقولات مذهبى از آن Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مى كنند، سعى در اثبات نظريات خود مى كنند Ùˆ مثلا مى گويند عدالت خدا به دور از اين است كه خدا بندگانش را در روى زمين بى راهنما بگذارد پس بايد پيغمبر Ø¨ÙØ±Ø³ØªØ¯ Ùˆ به پيغمبر هم عقلا بايد ÙˆØÙ‰ شود Ùˆ براى اينكه بندگان خدا پس از پيغمبر بى سرپرست نمانند امام لازم است Ùˆ سلسله امامت هم كه تمام شد بايد قاعدتا ملائى باشد كه امورات را سر Ùˆ سامان بدهد ! . چنين ÙØ±Ø¯Ù‰ شك ندارد كه ØÙ…له سپاهيان آزادى بخش اسلام به مرزهاى ايران باعث خير Ùˆ بركت بوده Ùˆ در برخى از اوقات نسبت به سلطان Ù…ØÙ…ود Ùˆ نادر وشاه اسماعيل صÙوى كه اولى Ùˆ دومى خاك هند را به توبره كشيدند Ùˆ بت شكنى كردند Ùˆ دومى ميخ تشيع را به ضرب ساطور Ùˆ تبر كوبيد سمپاتى نشان مى دهد Ùˆ Ùكر مى كند در هر ØØ§Ù„ اينها بوده اند كه عليرغم همه چيز باعث ØÙظ بيضه اسلام شده اند. چنين ÙØ±Ø¯Ù‰ ناسيوناليست كه باشد مىرود زير علم داريوش Ùˆ خشايار شاه سينه مى زند Ùˆ در بست آنها را مى پذيرد. براى اولى تاريخ قبل از اسلام Ù†ÙÙ‰ شده وآلوده است Ùˆ براى دومى تاريخ دوران اسلامى مايه ننگ Ùˆ Ù†ÙØ±Øª است. از اين نمونه ها كم نيست Ùˆ من در كار تØÙ‚يق با موارد زيادى برخورد داشته ام.
ناظر:
بي Ø´Ú© ÙŠÚ© Ù…ØÙ‚Ù‚ Ùˆ پژوهشگر بايد Ø¨ÙŠØ·Ø±ÙØ§Ù†Ù‡ مسائل را مورد بررسي قرار دهد، Ùˆ Ù…Ø·Ø±Ø Ù‡Ù… نيست Ú©Ù‡ موضوع تاريخ است يا رياضيات. اما اگر بخواهم کمي مته به خشخاش بگذارم Ùˆ نگرش شما را زير ذره بين نگاه کنم، بايست به هر نوشتار، از هر معتقد به هر انديشه اي، Ø´Ú© بکنم Ùˆ آن نوشتار را از کتابخانه خود دور کنم. مثلا ÙŠÚ© Ù…ØÙ‚Ù‚ معتقد به اگزيستانسياليسم، کمونيسم يا اسلام Ùˆ بابيت، نبايستي به متون مربوطه کاري داشته باشد چون معتقد به Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… پايه آن نگرش است. علي شريعتي، جزني، رجوي، طالقاني Ùˆ...همه با برداشت هاي از پيش Ùورموله شده به تاريخ Ùˆ گذشته Ùˆ آينده نگاه مي کرده اند. بالاخره به هر درى بزنيم به نوعى با ايدئولوژى روبرو هستيم.
يغمائى:
Ùكر مى كنم كتابها را نبايد از كتابخانه بيرون ريخت . بايد خواند Ùˆ نقدشان كرد Ùˆ نقاط ضع٠و ناراستى ها Ùˆ كاستى هاشان را در معرض شناخت Ùˆ داورى ديگران قرار داد . بايد اين ÙØ¶Ø§ را از بين برد كه در كار پژوهش Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØª با نظر ديگران به معناى دشمنى است Ùˆ بايد اين مساله را ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ø§Ø¯ كه هركس كه مخال٠را دشمن خود مىشناسد كسى است كه ظرÙيت روياروئى درست با مخال٠را ندارد Ùˆ بنابراين دشمن را بر Ù…Ø®Ø§Ù„Ù ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…Ù‰ دهد، چرا؟ چون دشمن Ù†ÙÙ‰ Ùˆ طرد مى شود، ولى با مخال٠بايد به Ø¨ØØ« نشست كه شايد ØØ±Ù او درست باشد Ùˆ اين ظرÙيت مى خواهد.
مساله دين Ùˆ مذهب Ùˆ مسلك پژوهشگر هم مورد انتقاد نيست. ÙØ±Ø¯Ù‰ كه وارد كار پژوهشى مى شود مى تواند هر دين Ùˆ آئينى داشته باشد مسلمان شيعه دوازده امامى باشد يا مسلمان بابى، يا سنى ØÙ†ÙÙ‰ ويا Ø´Ø§ÙØ¹Ù‰. مى تواند ÙØ¯Ø§Ø¦Ù‰ باشد Ùˆ اعتقاد داشته باشد جهان بايد به سوى جامعه كمونيستى به پيش رود Ùˆ يا مجاهد باشد Ùˆ اين اعتقاد را تبليغ Ùˆ ارائه كند كه بايد دوازدهمين امام شيعه آشكار شود Ùˆ كل جهان را از بيداد برهاند وسنگ بناى جامعه بى طبقه توØÙŠØ¯Ù‰ را در پنج قاره جهان بگذارد Ùˆ يا هر چيز ديگر؛ مساله اين است كه ÙØ±Ø¯ پژوهشگر به بلوغى نسبى در زمينه كارش رسيده باشد Ùˆ بگذارد كار پژوهش ØØªÙ‰ الامكان درست جلو برود Ùˆ در قالب Ùكرى سياسى Ùˆ ØØ²Ø¨Ù‰ Ùˆ مسلكى اش گير نكند؛ Ùˆ ÙˆØØ´Øª نكند كه اى داد Ùˆ بيداد اگر من بى نظر جلو بروم ممكن است دين Ùˆ ايمانم به باد برود. بايد دين Ùˆ ايمانش را در ØÙŠØ·Ù‡ اى قرار دهد كه مربوط به مقوله ايمان است Ùˆ به اين Ùكر كند كه مرزهاى تاريخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بسا ÙØ±Ø§ØªØ± از مرزهاى ØØ²Ø¨ Ùˆ سازمانى است كه آمده است تا مساله خاصى رادر زمينه اى سياسى Ùˆ اجتماعى در مقطعى از زمان ØÙ„ كند ولاجرم با Ù†ÙÙ‰ عاملى كه براى Ù†ÙÙ‰ آن به وجود آمده خودش نيز Ù†ÙÙ‰ شود Ùˆ جايش را به پديده ديگرى بسپارد. بايد اين ÙØ±Ø¶ را پيش رو بگذارد كه ممكن است ØÙ‚يقت تاريخى، مخال٠و يا بزرگتر از چيزى باشد كه دين Ùˆ آئين Ùˆ يا مرام Ùˆ مسلك او ارائه مى كند، اين البته بسيار مشكل است ولى مى توان به واقعيت تاريخى ØØªÙ‰ الامكان نزديك شد Ùˆ به اين مساله توجه كرد كه واقعيات تاريخى در خارج از ذهن ما Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند Ùˆ اين نقطه بسيار خوبى براى ماست Ùˆ كسى نمى تواند واقعيت تاريخى را تغيير دهد. واقعيت تاريخى يكى بيشتر نيست ولى آگاهى ناقص Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± Ùˆ تØÙ„يل هاست Ùˆ به قول يكى از ÙلاسÙÙ‡ كه نامش را در خاطر ندارم بتهاى شخصى Ùˆ طايÙÙ‡ اى است كه ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ را ايجاد Ùˆ جنگ Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دو ملت را آغاز مى كند كه در بعضى موارد بسيار مضØÙƒ است. در همين زمينه ولى در مورد ادبيات سارتر ØØ±Ù جالبى دارد كه مى شود از آن الگو بردارى كرد. اودر جلسه اى كه با برخى از نويسندگان بلوك شرق سابق در باره ادبيات Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ مى كند مى گويد:
نويسنده Ùˆ شاعر Ùˆ هنرمند مى تواند عضو Ùˆ يا رهبر يك گروه Ùˆ يا ØØ²Ø¨ سياسى باشد ولى كار ادبى اش بايد از قيود ØØ²Ø¨Ù‰ آزاد باشد.
اين البته مشكل Ùˆ بسيار مشكل است ولى بايد براى نيل به آن كوشش كرد. در باره كسانى هم كه مى خواهند هر طور شده تاريخ را به قد Ùˆ قواره قالبها در بياورند به طور دراز مدت جاى نگرانى نيست. پروسه شناخت Ùˆ از جمله پروسه شناخت تاريخى در نهايت قالبهاى كهنه شده Ùˆ منجمد شده قالب گرايان را از هر سنخ كه باشند در هم خواهد شكست. در نهايت نه مى توان اقيانوس را در آكواريوم شخصى خود جا داد Ùˆ نه تاريخ را در قالبهاى ريز Ùˆ درشتى كه ØØ§Ùظ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ ØØ²Ø¨Ù‰ Ùˆ يا گروهى اند. پنبه انديشه هاى قالبى نهايتا زده خواهد شد.
ناظر:
چرا از قالبها Ø¯ÙØ§Ø¹ مى شود Ùˆ اين همه براى ØÙظ قالبها كوشش مى شود در ØØ§Ù„يكه مى بينيم كار تاريخ قالب شكنى است؟ آيا اساسا كار بدون قالب به پيش ميرود مثلا كار تØÙ‚يق Ùˆ پژوهش.
يغمائى:
قالبها در ابتدا براى سرعت بخشيدن به كار به وجود مى آيند Ùˆ به آن سرعت مى بخشند، Ú†Ù‡ در زمينه هاى سياسى Ùˆ ايدئولوژيك Ùˆ Ú†Ù‡ در زمينه هاى ديگر. قالبها در ØÙ‚يقت از پراكنده شدن Ù…ØØªÙˆØ§ جلوگيرى مى كنند Ùˆ به كار كردهاى آن قدرت Ùˆ سرعت مى بخشند Ùˆ آن را ØÙظ مى كنند. شما نه مى توانيد عطر را بدون شيشه نگهدارى كنيد، نه قطعه موزيكى را بدون قالب موسيقائى به وجود آوريد Ùˆ تصني٠كنيد Ùˆ نه Ù…ØØªÙˆØ§Ù‰ يك آئين ÙلسÙÙ‰ Ùˆ يا مذهبى را بدون قالبهاى خاص سنتها Ùˆ شعائرش Ùˆ نه يك ارتش يا تشكيلات را بدون قالب مربوطه به وجود آورده Ùˆ ØÙظ كنيد. مشكل وجود ÙØ§Ù„ب نيست! Ùˆ براى همين است كه مى گويم « قالبهاى منجمد شده» در نهايت سرنوشتى جز Ø®ÙØ±Ø¯ شدن Ùˆ زايل شدن ندارند ØØªÙ‰ اگرتمام خدايان به Ø¯ÙØ§Ø¹ از آنها برخيزند. مشكل اين است كه قالبها جنبه تقدس به خودشان مى گيرند Ùˆ در نهايت با انجماد خود، خودشان از عوامل كندى Ùˆ سر انجام Ù‚ÙÙ„ شدن مى شوند. نمىدانم كجا اين را شنيده ام كه شراب نو را در پيمانه نو بايد نوشيد. مى شود Ú¯ÙØª بايد قالبهاى تازه داشت Ùˆ مانع شد تا Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ جان Ùˆ Ø±ÙˆØ ØªØ§Ø²Ù‡ در قالبهاى تنگ Ùˆ تار كهن رنج بكشند Ùˆ از بين بروند. در اسطوره هاى يونان شايد ØÙƒØ§ÙŠØª تختخواب يا بستر پروكرستس را خوانده باشيد. ماجراى پروكرستس ماجراى قالبهائى است كه منجمد شده اند Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ را نابود مى كنند.
پروكرستس غولى بود كه تختخوابى داشت. تختخواب طول مشخصى داشت. پروكرستس كه ØµØ§ØØ¨ تخت بود هر كس را كه رد مى شد مى Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ روى تخت مى خواباند. تنها اندك كسانىكه قدشان به اندازه طول بستر بود جان سالم بدر مى بردند بقيه سرنوشت تلخى پيدا مى كردند . Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ø§Ù† قد كوتاه توسط غول از دو طر٠كشيده مى شدند Ùˆ Ù…ÙØ§ØµÙ„شان از هم مى گسيخت تا قدشان درست به اندازه تخت بشود Ùˆ كسانى كه طولشان از تخت بيشتر بود توسط غول اره مى شدند تا به اندازه تخت بشوند. در ايران ما ØÙƒØ§ÙŠØª لك لك ملا نصرالدين را داريم . ملا لكلكى خريد Ùˆ با خودش Ùكر كرد اين لك لك شكل Ùˆ شمايلى كه مورد نظر اوست را ندارد. قيچى را برداشت Ùˆ پاها Ùˆ نوك Ùˆ بعد گردن! Ùˆ سپس بالهاى لك لك را قيچى كرد Ùˆ نگاهى به لك لك انداخت Ùˆ Ú¯ÙØª: ØØ§Ù„ا شدى مرغ ØØ³Ø§Ø¨Ù‰! اما لك لك Ù„ØØ¸Ø§ØªÙ‰ بود كه به رØÙ…ت ØÙ‚ پيوسته بود. به نظر من ماجراى تاريخنگارى در قالبهاىايدئولوژيك Ùˆ سياسى منجمد شده چيزى جز اين نيست. از قبل تكلي٠مسائل روشن است Ùˆ اين كه Ú†Ù‡ چيزهائى بايد نوشته شود Ùˆ Ú†Ù‡ چيزهائى نبايد نوشته شود روشن است. براى ملائى كه تاريخنگار است امامان شيعه آخوندها Ùˆ Ùقيهانى هستند در اشل بالا، براى مسلمان ليبرال مسلك امامان شيعه ليبرال Ùˆ دموكراتند Ùˆ براى انقلابى مسلمان تمامشان رهبرانى مقدس هستند كه جز مبارزه Ù…Ø³Ù„ØØ§Ù†Ù‡ چيز ديگرى را تبليغ نمى كنند. اما اينكه ØÙ‚يقت چيست، اهميتى ندارد! اينكه اين شخصيتها متعلق به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مذهبى اند يا تاريخ ايران اهميتى ندارد! اينكه بايد از Ù„ØØ§Ø¸ تاريخى آنان را با تاريخ ايران تطبيق داد Ùˆ مثلا دانست در آغاز قرن سوم هجرى نقش امام رضا در تاريخ ايران مهم تر بوده يا بابك خرمدين اهميتى ندارد! قالب Ùكرى كه مشخص باشد واقعيت مهم نيست Ùˆ واقعيت اگر با قالب پيش ساخته ايدئولوژيك Ùˆ سياسى در تضاد قرار بگيرد بايد Ú¯ÙØª واى به ØØ§Ù„ واقعيت!! قالب مهم است، اين قالب است كه به واقعيت اصالت مى دهد وخوبى يا بدى Ùˆ چند Ùˆ چون آن را Ù…ØÙƒ مى زند Ùˆ تعيين مى كند كه Ú†Ù‡ چيزهائى بايد آگرانديسمان شوند Ùˆ Ú†Ù‡ چيزهائى بايد پنهان شوند Ùˆ از بين بروند. اينطور مى شود كه تا Ùلان دولت Ùˆ بهمان ØØ²Ø¨ بر سركار است همه چيز در برق شكوه Ùˆ عظمت كور كننده Ùˆ هياهوى كر كننده خود را بايد نشان بدهد Ùˆ چون دولت Ùˆ يا ØØ²Ø¨ سقوط كردو پرده تئاتر Ø§ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ بازيگران Ùˆ تماشاچيان به دنبال كارشان Ø±ÙØªÙ†Ø¯ØŒ گند Ùˆ عÙونت آنچه كه پنهان شده بايد مشام را آزار بدهد. آن موقع است كه بايد شاهد باشيم كه مثلا در تلويزيونها صÙÙˆÙÙ‰ از اسكلتها Ùˆ جمجمه هاى كشتگان خمرهاى سرخ را نشان بدهند Ùˆ درب بايگانى كا. Ú¯. ب باز شود Ùˆ تك نويسى ها Ùˆ پرونده ها پرده از روى ÙØ¶Ø§ØØªÙ‡Ø§ Ùˆ جنايتها بر دارد وآن رود خروشان عظمتها تبديل به نهر لجن آلودى بشود كه در آن ابتذال Ùˆ خودخواهى Ùˆ كوته بينى با انواع توجيهات سياسى Ùˆ ايدئولوژيك در هم آميخته است. ÙØ±Ø§Ù…وش نمى كنم كه درسالهاى جوانى ما، وقتى كه سخن از كشتارهاى خمرهاى سرخ مى شد باور نمى كرديم Ùˆ Ùكر مى كرديم اينها تبليغات امپرياليستهاست Ùˆ يكى از رÙقاى شري٠چپ وقتى از امثال سيلونه نويسنده بزرگ ايتاليائى Ùˆ يا ريچارد رايت Ùˆ اشپربروويلهلم رايش Ùˆ امثالهم سخن به ميان مى آمد مى Ú¯ÙØª آدمهاى با استعدادى هستند ولى جيره خوار سرمايه دارى شده اند! سالها طول كشيد تا ما بÙهميم كه خمرها واقعا گله وار آدمها را مى كشتند وامثال سيلونه نه نوكر سرمايه دارى بلكه معترضان ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± به ØÙ‚يقت اند.
ناظر:
چرا مثالها را از چپ مى زنيد و از كمونيسم؟
يغمائى:
من Ùكر مى كنم پرونده سرمايه دارى كه روشن است، مثالها از كار كردهاى دولتهائى است كه نام Ú†Ù¾ Ùˆ كمونيست بر خود داشتند، ادعاى ايدئولوژى كمونيستى Ùˆ مردمگرا داشتند. Ø¨ØØ« بر سر ميراث ارزشمندى كه نگاهى عدالتخواهانه داشت Ùˆ دارد Ùˆ باعث خلق ارزشهاى بسيار ارجمندى شده است نيست . Ø¨ØØ« بر سر دولتهاست. بجز اين سرمايه دارى معمولا از رو مى بندد وكار را نه با شعارهاى عدالتخواهانه بلكه با قلدرى جلو مى برد. هر جا كه لازم باشد آشكارا مى كشد. درد بر سر آنهائى است كه ادعاهائى بجز اين داشتند ولى كارى ديگر كردند. مساله بر سر مثلا كمونيسم نيست. برويم بر سر مذهب Ùˆ نگاه ايدئولوژيك مذهبى. مدتهاى مديد تبليغ مى شد كه مثلا دولتهائى مثل علويان Ùˆ سربداران دولتهائى چنين Ùˆ چنان بوده اند وما هم باور كرده بوديم ولى وقتى از ØØµØ§Ø± ايدئولوژى آنسوتر برويم Ùˆ شمع ها Ùˆ چراغهاى تقدس را خاموش كنيم مى بينيم كه آواز دهل شنيدن از دور خوش است Ùˆ اگرچه اين دولتها نكات مثبتى در اغاز داشته اند ولى آنچنان كه شايع است Ùˆ ما هم اين شايعات تاريخى را باور كرده بوديم خبرى نبوده است Ùˆ ما اين دولتها را به قالب خيال Ùˆ آرزوهاى عدالتخواهانه خود طراØÙ‰ كرده ايم، Ùˆ گرنه مردمى كه مالياتهاى سادات علوى زيدى در شمال ايران تسمه از گرده اشان كشيد، Ùˆ زنان بيچاره تن ÙØ±ÙˆØ´Ù‰ كه در دوران سربداران زنده زنده درچاه دÙÙ† شدند از تاريخ به زبان ديگرى سخن مى گويند.
ناظر:
مى خواهيم ÙØ§Ø±Øº از دگم ها ØµØØ¨Øª بكنيم. هنوز هم سئوال اين است كه اساسا مى شود ÙØ§Ø±Øº از نگاه ايدئولوژيك وارد مقوله تاريخ شد؟ آيا ما اين آزادى را داريم Ùˆ اساسا اين آزادى از قيد Ùˆ بندها امكان پذير است Ùˆ يا هر كارى كه بكنيم باز هم امكان رهائى وجود ندارد Ùˆ اين آش كشك خاله را Ú†Ù‡ كمونيست باشيم Ùˆ Ú†Ù‡ مذهبى Ùˆ يا ناسيوناليست بايد بخوريم؟ چون بالاخره ما به نوعى تÙكر Ùˆ نگاه بيشتر متمايل هستيم Ùˆ همين تا اندازه زيادى تكلي٠را روشن مى كند. بگذاريد با ÙŠÚ© سوال ملموس، کمي تلخ، جمع بندي کنم. شخص خودتان، هم اکنون Ú©Ù‡ ديگر با مجاهدين نيستيد Ùˆ به دنبال کار خود Ø±ÙØªÙ‡ ايد، دربيان مسائلى Ú©Ù‡ به مجاهدين مربوط مي شود خود سانسوري مي کنيد. براي اين کار هم دلايل متعدد Ùˆ معقول داريد. مساله من هم نيست Ú©Ù‡ شما آن مسائل را بيان کنيد، چون خارج از ØÙˆØµÙ„Ù‡ اين Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆØ³Øª. اما به هر ØØ§Ù„ اين خود سانسوري وجود دارد. بخشي از تاريخ را نمي گوييد. بياييم همين را به تاريخ نويسان 600 سال پيش بسط بدهيم؛ آيا به آنها ØÙ‚ نخواهيد داد؟
يغمائى:
من اول بخش دوم سئوال را پاسخ مى دهم. من Ùˆ شما مشغول Ø¨ØØ«Ù‰ هستيم كه در اين نقطه به تاريخ Ùˆ تاريخنگارى مربوط مى شود Ùˆ در برخى موارد بناچار راه به سياست مى برد. در تاريخ Ùˆ تاريخنگارى Ùˆ نقطه نظراتى كه من به آنها رسيده ام، Ùكر مى كنم خود سانسورى در كار من وجود ندارد. Ù…ØØªÙˆØ§Ù‰ كار Ù…ÙØµÙ„Ù‰ كه من دارم روى تاريخ مقدس شيعه Ùˆ تطبيق آن با تاريخ ايران، در ايران اشغال شده قرنهاى اول تا سوم با ØØ¯ÙˆØ¯ Ù‡ÙØªÙ‡ اى چهل تا پنجاه ساعت كار انجام مى دهم مبين اين است كه از خود سانسورى، در مدارى بالاتر از مسائل سازمانى كه من سالها قبل عضو آن بوده ام Ùˆ هنوز هم شمارى از رÙقاى مورد Ø§ØØªØ±Ø§Ù… من به تبع مبارزاتشان با رژيم ولايت Ùقيه، عضو آن هستند عبور كرده ام. يك Ø§ØØ³Ø§Ø³ مسئوليت انسانى بسيار قوى Ùˆ ÙØ±Ø§ØªØ± از ترسها Ùˆ تابوها هاى مذهبى Ùˆ ÙلسÙÙ‰ Ùˆ سياسى Ùˆ سازمانى Ùˆ Ù…ØµÙ„ØØª انديشى هائى كه ريشه در Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ شخصى دارد Ùˆ يك Ø§ØØ³Ø§Ø³ مسئوليت نسبت به آينده Ùˆ آيندگانى ناشناس در دورانى كه من Ùˆ ما ديگر وجود نداريم مرا به اين كار وادار مى كند. ابائى ندارم كه بگويم كه خوانندگان كارهاى خود را دوست دارم Ùˆ به همين دليل Ú†Ù‡ در شعر وكارهاى ادبى Ùˆ Ú†Ù‡ در پژوهش تاريخ بر اين باورم كه براى ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± ماندن Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… گذاشتن به خواننده بايد ØµØ±Ø§ØØª داشت Ùˆ ØØªÙ‰ گاهى بايد خشم Ùˆ لعنت موقت او را نسبت به خود Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØª Ùˆ خود سانسورى نكرد. روزگارى ÙØ±Ø§ خواهد رسيد كه همه چيز روشن خواهد شد.
مسائل سياسى را بگذاريم براى ÙØ±ØµØªÙ‰ ديگر اما اگر در ØÙŠØ·Ù‡ تاريخ داريم ØµØØ¨Øª مى كنيم من در اساس با نگاه مذهبى به تاريخ، Ú†Ù‡ به طور عام Ùˆ Ú†Ù‡ به طور خاص مواÙقتى ندارم. جهان مى تواند با Ø´Ú¯ÙØªÙ‰ هاى خود يك معجزه باشد ÙˆØØªÙ‰ رازهاى ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† در آن وجود داشته باشد Ùˆ ايكاش تاريخ به ضرب معجزات Ùˆ امدادهاى غيبى جلو مى Ø±ÙØª Ùˆ كمتر از اين خشن Ùˆ خونين بود ØŒ ولى من رد پاى هيچ اعجازى را در تاريخ Ù†ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ام؛ تمام اعجازها Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ها به نيروى عقل Ùˆ دستهاى انسانهائى كه اجسادشان راههاى تاريخ را ÙØ±Ø´ كرده Ùˆ هنوز هم دارد مى كند انجام ÙŠØ§ÙØªÙ‡ است. ما در اين معركه مى توانيم Ùقط موضع خودمان را مشخص كنيم Ùˆ در اين تعيين موضع خيلى چيزها دخالت دارند. روزگارى بود كه درآن دور دستهاى تاريخ، با اعتقادى مذهبى گونه، سوداى جامعه اى را داشتم كه در آن Ø±ÙˆØ Ø¹Ø¯Ø§Ù„Øª Ùˆ آزادى در همه جا مى بايد ØØ¶ÙˆØ± داشته باشد. نمى خواهم اين را در اينجا ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù… كه Ø¨ØØ« آن Ù…ÙØµÙ„ است ولى ØØ§Ù„ا Ùقط به اين Ùكر مى كنم كه با امكانات اندك انسانى خود، Ùˆ در ÙØ±ØµØª نه چندان زيادى كه براى من باقى است وظيÙÙ‡ خود را در همين روزگار Ùˆ براى همين روزگارو انسانهاى همين روزگار انجام بدهم. ØØ§Ù„ا Ùكر مى كنم هر گام خودش مى تواند مقصدى باشد Ùˆ هر مقصد آغاز راهى، من بعد از كشاكشهاى ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† در اين جهان پركشاكش، اينطورى كمتر متناقضم تا اينكه منتظر باشم تا در پايان تاريخ كسى ظهور كند وجهان را از عدل Ùˆ داد پر سازد. بدينگونه بايد جلو Ø±ÙØª Ùˆ بر خلا٠Ùوكوياما كه نداى پايان تاريخ را سر داده من اعتقاد دارم هيچ مقصد نهائى وجود ندارد، مذهب پلى بر ÙØ±Ø§Ø² هستى Ùˆ نيستى زده Ùˆ نداى جهانى ديگر را سر داده كه مى شود به آن انديشيد ولى مقولات مذهبى را نمى توان وارد ØÙيطه تاريخ مادى كرد كه آميزش اين دو باعث درد سرها Ùˆ سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ هاست. به نظر من راه تاريخ چون جهانى كه بر غبار ناچيزى از آن بنام زمين Ùˆ در زير سيطره قلدرها داريم زندگى مى كنيم بى نهايت است. تا ØÙŠØ§Øª Ùˆ زندگى وجود دارد راه Ùˆ منازل راه وجود دارد Ùˆ تنها با نابودى كامل همه چيز است كه راه تاريخ پايان مى يابد. بعضى از تابلوهاى سالوادر دالى مرا به ياد پايان تاريخ مى اندازد. جهانى كه همه چيز در آن مرده Ùˆ تنها جمادات Ùˆ اشياء پودر شده Ùˆ نرم شده در زمانى ايستا Ùˆ در پرتوهاى خورشيدى بى معنا واقعيت دارند. شايد خداوندان سرمايه دارى بزرگ روزگارى اين مهم را به انجام برساند Ùˆ ØØ±Ù Ùوكوياما اثبات گردد. اما در مورد قسمت اول سئوال، يعنى ايدئولوژى، من Ùكر مى كنم بايد اول مقدارى در اساس Ùهميد كه ماجراى ايدئولوژى چيست؟ تا بعد بدانيم آميزش آن با تاريخ Ú†Ù‡ مشكل يا مشكلاتى ايجاد مى كند. مساله اى كه در آغاز بايد به آن توجه داشته باشيم اين است كه اگرچه كلمه ايدئولوژى Ùˆ ايدئولوژيك Ùˆ مشتقات مختل٠آن مثل نقل Ùˆ نبات، Ùˆ با آكسان هاى مطنطن به كار مى رود، ولى در مواردى قابل توجه شمار زيادى از كسانى كه آن را به كار مى برند از اساس Ùˆ يا به درستى نميدانند كه ايدئولوژى يعنى چه؟! براى آنها ايدئولوژى چيز مرموز مقدسى است كه از اطرا٠آن نور تتق مى كشد Ùˆ هر رشته نورش با پيغمبرى، امامى، قديسى Ùˆ چيزهائى از اين قبيل آميخته است Ùˆ انواع Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ù…Ù‚Ø¯Ø³Ù‡ با گرزهاى آتشين دگمها، نگهبانى از ØØ±ÙŠÙ… آن را به عهده دارند. براى اين Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ايدئولوژى بيشتر امر خطير Ø´ÙØ§Ø¹Øª Ùˆ آمرزش را به عهده دارد Ùˆ به درد ØÙ„ Ùˆ ÙØµÙ„ مسائل Ùˆ مشكلات بعد از Ùوت Ùˆ موتشان مى خورد، در خيلى از اوقات Ùˆ در رابطه با چنين Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ù‰ نوعى تلقى بسيار Ø³Ø·Ø Ù¾Ø§Ø¦ÙŠÙ† Ùˆ مبتذل ولى پيچيده شده در زرورقهاى مسØÙˆØ± كننده Ùˆ پوك Ùˆ پوچ خودش را نشان مى دهد. به قول معرو٠كاسه Ùˆ بشقاب Ù‡ÙØª دست ولى شام Ùˆ ناهار هيچ چيز. براى اين Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ايدئولوژى مقوله اى آسمانى است
ناظر:
در ØØ§Ù„يكه قضيه كاملا زمينى بايد باشد Ùˆ بايد مشكلات دنياى زندگى را ØÙ„ Ùˆ ÙØµÙ„ بكند.
يغمائى:
كاملا همين طور است ولى در ايران Ùˆ بخصوص پس از شروع مبارزه Ù…Ø³Ù„ØØ§Ù†Ù‡ از سال پنجاه به بعد Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ايدئولوژى Ùˆ جهانبينى Ùˆ دين Ùˆ مذهب Ùˆ امثال اينها در هم آميخت Ùˆ ملغمه عجيبى را به وجود آورد Ùˆ به كلمه ايدئولوژى رنگ Ùˆ بوئى مذهبى گونه داد كه هنوز هم ما با اين ملغمه روبرو هستيم Ùˆ هركس به زبانى سخن از وص٠ايدئولوژى مى گويد. به قول معروÙ: بلبل به غزلخوانى Ùˆ قمرى به ترانه! ايدئولوژى از Ù…Ùهوم ØÙ‚يقى خودش كه بايد از واقعيات Ùˆ ØÙ‚ايق اجتماعى Ùˆ سياسى Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‰ تغذيه كند Ùˆ در يك Ø±ÙØª Ùˆ برگشت دوباره در خدمت همان جامعه Ùˆ Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª آن قرار بگيرد تبديل به نوعى شريعت Ùˆ با رنگ Ùˆ بوئى مذهبى شد
ناظر:
البته Ùكر مى كنم ايدئولوژى براى مذهبى ها رنگ Ùˆ بوى مذهبى دارد.
يغمائى:
هم براى مذهبى ها Ùˆ هم براى غير مذهبى ها، منظورم ØØ§Ù„ Ùˆ هوا Ùˆ تقدس اين كلمه است كه انعكاسى آميخته با تقدس Ùˆ آميخته با ابهامات تقدس Ùˆ دگمهاى مذهب در ذهن ايجاد مى كرد Ùˆ هنوز هم اگر Ú†Ù‡ بازارش ديگر رونق سالهاى پنجاه تا شصت را ندارد براى بعضى ها همان انعكاسات را ايجاد مى كند، Ùˆ گرنه مذهبى هاى سنتى كلمه خودشان را داشتند Ùˆ دارند يعنى كلمه مكتب Ùˆ مكتبى بودن آنهم با قرائتى قرون وسطائى، يعنى مكتب در مقابل ايدئولوژى Ùˆ مكتبى در مقابل كلمه ايدئولوژيك گروهها Ùˆ سازمانهائى كه تلاش مى كردند در عصر خودشان ØªÙ†ÙØ³ بكنند، در هر ØØ§Ù„ داشتم در باره كلمه ايدئولوژى مى Ú¯ÙØªÙ…ØŒ كلمه ايدئولوژى در آغاز نه مقدس بود Ùˆ نه عجيب Ùˆ غريب. اين كلمه Ùˆ Ù…Ùهوم اوليه آن در قرن هجدهم وكمى بعد از انقلاب ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ سر Ùˆ كله اش پيدا شد. معناى اين كلمه، « دانش ايده شناسى» است Ùˆ همسايه ديوار به ديوار مقوله Â«Ù…Ø¹Ø±ÙØª شناسى» است. اين كلمه اين طور زاده شد Ùˆ ماند Ùˆ Ù†ÙØ³ كشيد Ùˆ رشد كرد تا روزگار ماركس ÙØ±Ø§ رسيد Ùˆ او بود كه اين كلمه را در معناى منÙÙ‰ Ùˆ مثبت خود ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ø§Ø¯ Ùˆ درخشاند Ùˆ به آن پر Ùˆ بال داد Ùˆ خلاصه آن را جا انداخت Ùˆ هميين Ù…Ùهوم زاده شده از انديشه ماركس بود كه در جامعه ايران به مدد كار Ùˆ تلاش روشنÙكران Ùˆ مبارزان ÙˆØ§ØØ²Ø§Ø¨ Ùˆ گروههاى ماركسيست پر Ùˆ بال باز كرد Ùˆ ورد زبان خيلى ها شد Ùˆ با خيلى چيزها در آميخت.
ناظر:
ØØªÙ‰ نيروهاى مذهبي...
يغمائى:
ØØªÙ‰ نيروهاى مذهبى، اگر كسى Ùكر مى كند كه اشعه هاى نيرومند تØÙˆÙ„ات Ùˆ انقلابهاى ماركسيستى يا تاثير Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ از ماركسيسم در جهان، Ùˆ بخصوص انقلاب اكتبر، در بغل گوش ايران، برانديشه Ùˆ تÙكر نيروهاى سياسى Ùˆ مبارز ايران ØØªÙ‰ نيروهاى مذهبى منظورم نيروهاى مذهبى ليبرال Ùˆ دموكرات Ùˆ Ú†Ù¾ مذهبى است، تاثير نداشته دارد خودش را گول مى زند.
ناظر:
ØØªÙ…ا منظورتان اين نيست Ú©Ù‡ التقاطي هستند؟ يا هستند.
يغمايي:
من از به كار بردن كلمه التقاط ÙˆØØ´ØªÙ‰ ندارم Ùˆ Ùكر مى كنم اين كلمه كه Ùكر مى كنم به معناى منÙÙ‰ Ùˆ سياه خودش نخستين بار توسط ساواك شاه علم شد مقدار زيادى مورد ظلم وستم قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ بايد كمى به آن پرداخت. به طور خاص خمينى Ùˆ شمارى ديگر از دشمنان Ùˆ Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† مجاهدين، با اتكا به جريان تغيير ايدئولوژى خونين Ùˆ خشن توسط گروهى از اعضاى مجاهدين، Ùˆ ترور شري٠واقÙÙ‰ Ùˆ لبا٠و سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ ساواك از اين ماجرا، Ùˆ Ø§Ø¹ØªØ±Ø§ÙØ§Øª خاموشى Ùˆ Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ‡ Ùˆ شمارى ديگر، Ùˆ عكس العمل اقشارى از جامعه ايران به اين كلمه رنگ Ùˆ بوئى ملعنت آميز Ùˆ جهنمى دادند Ùˆ آن را تبديل به يك كلمه مذهبى عجيب Ùˆ غريب، Ùˆ در ØÙ‚يقت تبديل به تبرى در دست خود كردند تا با آن مجاهدين را در جامعه مذهبى ايزوله كرده Ùˆ توسط نا آگاهترين اقشار مذهبى بكوبند، قشرهائى كه بيشتر در كلمه ناشناس Ùˆ تازه وارد التقاط، سيماى ابن ملجم Ùˆ شمر ابن ذى الجوشن Ùˆ ساير چهره هاى منÙÙ‰ تعزيه هاى آخوندى را رويت مى كردند .
ناظر:
اما التقاطى وجود داشت يا نه؟
يغمائى:
بايد ديد طرÙين دعوا Ú†Ù‡ مى گويند. ساواك Ùˆ آخوندها مجاهدين را التقاطى مى دانستند Ùˆ مى دانند. مجاهدين اعتقاد دارند Ùˆ اعلام كرده اند كه مسلمان Ùˆ شيعه انقلابى خالص هستند Ùˆ التقاط در ايدئولوژى را رد كرده اند. خمينى Ùˆ آخوندها به اين علت كلمه التقاطى را به كار مى بردند Ùˆ مى برند كه مى گويند مجاهدين اسلام Ùˆ ماركسيسم را در هم آميخته اند Ùˆ مجاهدين اين را رد مى كنند Ùˆ مى گويند آنها از تجربيات Ùˆ دانش جهان معاصر در مبارزه Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ كرده اند Ùˆ مى كنند Ùˆ ØÙƒØ§ÙŠØª ايدئولوژى Ùˆ جهان بينى آنها چيز ديگرى است. اين ØØ±Ùهاى طرÙين دعواست، اما جدا از اين ØØ±Ùها Ùˆ اگر ÙØ§Ø±Øº از ØÙŠØ·Ù‡ جولان ساواك Ùˆ آخوند به كلمه التقاط نظر بكنيم اين كلمه چندان ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ùƒ نيست. ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ اگر از ØÙŠØ·Ù‡ آسمانها باز گرديم Ùˆ سرگذشت اديان را در واقعيت تاريخى شان بجوئيم مى توان Ú¯ÙØª كه زرتشت پيامبر نامدار ايرانى با Ø±ÙØ±Ù… در دينهاى قبل از خود Ùˆ نيز با التقاط آئينهاى قبلى دين شكوهمند Ùˆ پر طراوت Ùˆ انسانگرا Ùˆ طبيعت ستاى خود را پى اÙكند. دينى كه قرنها پائيد Ùˆ اگر ايران به تمامه اشغال نشده بود Ùˆ يا آئين زرتشت پناهگاه Ùˆ پشت جبهه اى براى خود پيدا مى كرد، هنوز هم زنده بود.
نمونه ديگر آئين مانى است. آئين مانى نمونه يك التقاط كامل Ùˆ درخشان از اديان مختل٠است كه قرنهاى قرن آئين Ùˆ اعتقاد جمعيتهاى گسترده اى در سراسر جهان متمدن Ùˆ از جمله اروپا بود Ùˆ تبديل به رقيب خطرناكى براى مسيØÙŠÙŠØª شد به طوريكه در قرنهاى دوازدهم Ùˆ سيزدهم كليسا دست به سركوب Ùˆ كشتار آنان زد. برويم بر سر مسيØÙŠÙŠØª! امروزه ديگر بر كسى كه اهل تØÙ‚يق باشد پوشيده نيست كه مسيØÙŠÙŠØª تا Ú†Ù‡ ØØ¯ با آئين مهر پرستى در آميخته است. روز تولد Ù…Ø³ÙŠØ Ù‡Ù…Ø§Ù† روز تولد ميتراست Ùˆ ØØªÙ‰ بسيارى از Ù…Ø¹Ø±ÙˆÙØªØ±ÙŠÙ† سنتها Ùˆ مراسم آئين Ù…Ø³ÙŠØ Ø§Ø² جمله مراسم عشاى ربانى وماجراى نان Ùˆ شراب بر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از ميترائيزم است. در اديان ابراهيمى، اسلام تضاد را به اين صورت ØÙ„ كرده كه بر پيامبران Ùˆ اديان قبل از خود مهر تائيد كوبيده Ùˆ خود را مكمل دانسته است. ولى اگر زمينى قضاوت كنيم چرا از كلمه التقاط بهراسيم. به نظر من Ùˆ ÙØ§Ø±Øº از دعواهاى سياسى، اسلام التقاطى از اديان توØÙŠØ¯Ù‰ سابق است Ùˆ بخصوص وقتى به Ùقه آخوندى شيعه برسيم مى بينيم كه به Ù†ØÙˆ بسيار عميق Ùˆ گسترده از Ùقه توراتى Ùˆ يهوديت تاثير Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ است. در هر ØØ§Ù„ مى خواهم بگويم كه ÙØ§Ø±Øº از ماجراى درون مجاهدين Ùˆ برداشتهاى ساواك Ùˆ ملا، واژه التقاط چيز ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§ÙƒÙ‰ نيست Ùˆ اگر گروههاى سياسى Ùˆ مذهبى ايران از خيلى چيزها تاثير Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ باشند Ùˆ منجمله Ù…Ùهوم خاص كلمه ايدئولوژى را در بيان ماركس درك كرده باشند چيز عجيب Ùˆ غريبى نخواهد بود.
ناظر:
همانطور كه اشاره شد ماركس كلمه ايدئولوژى را در معناى مثبت Ùˆ منÙÙ‰ خودش بالغ كرد ولى به نظر مى رسد كه در جامعه ايران سالهاى پنجاه Ùˆ شصت بيشتر وجه مثبت تلقى ماركس مورد توجه قرار Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ تا ØØ¯ تقدس، واژه Ùˆ Ù…Ùهوم ايدئولوژى را بالا برد Ùˆ در نهايت مارکسيسم به شريعتي خشک Ú©Ù‡ انتقاد به آن گناه بود تبديل شد.
يغمائى:
همين طور است Ùˆ همين جاست كه بايد تاكيد كنم كه خيلى ها اساسا نمى دانند ØÙƒØ§ÙŠØª چيست. ماركس ايدئولوژى را به معناى انديشه Ùˆ آگاهى به كار برد. عين Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ نوشته او را در خاطر ندارم Ùˆ مى توان به اثار او مراجعه كرد Ùˆ تعري٠دقيق را پيدا كرد ولى او از جمله Ù…Ù‰Ú¯ÙØª:
ايدئولوژى نوعى از آگاهى Ùˆ انديشه است كه طبقه ØØ§ÙƒÙ…Ù‡ براى موجه جلوه دادن وضعيت موجود به كار مى گيرد. به همين دليل ايدئولوژى انديشه اى كاذب است كه به عمل اجتماعى سمت Ùˆ سوئى خاص را مى دهد.
اين نوع تعري٠كه ماركس ارائه مى كند تعريÙÙ‰ چندان مثبت نيست اگر Ú†Ù‡ درست است، ونه تنها اكثر طبقات ØØ§ÙƒÙ…Ù‡ بلكه بسيارى از Ø§ØØ²Ø§Ø¨ Ùˆ گروهها از آن به خوبى Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مى كنند. پاشنه كش بسيار مناسبى است براى جا انداختن Ùˆ توجيه همه چيز، Ú†Ù‡ از نوع ماركسيستى Ùˆ Ú†Ù‡ از نوع مذهبى آن، با اين همه در وجه مثبت، در انديشه ماركس ايدئولوژى همچنين مى تواند مجموع باورهائى را شامل شود كه براى روشنائى انداختن بر واقعيات، براى ادراك درست، Ùˆ براى ØªÙØ³ÙŠØ± Ùˆ تبيين شرايط توسط روشنÙكران Ùˆ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ú¯Ø§Ù† تنظيم مى شود، Ùˆ اين مجموعه براى ØØ±ÙƒØª درست به كار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ مى شود Ùˆ به تلاشهاى ÙØ±Ø¯ يا گروه جهتى مشخص مى دهد. ماجرا اين طور شروع شد Ùˆ در اين راستا كم كمك ايدئولوژى در ØÙ‚يقت تبديل به راهى مقدس شد كه بايد در اين راه سير Ùˆ سلوك كرد تا سر Ùˆ كله مقصد يا جامعه آرمانى Ùˆ اتوپيا پيدا شود.
ناظر:
به نظر نمى رسد كه اين نوع تلقى اشكالى ايجاد كند. اگر ايدئولوژى توسط ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ú¯Ø§Ù† Ùˆ روشنÙكران (اليت) براى سهل كردن ØØ±ÙƒØª اجتماعى تنظيم شود اشكالى ايجاد نمى شود Ùˆ در اساس Ù…Ùيد است.
يغمائى:
اگر اين چنين باشد اشكالى ايجاد نمى كند. اگر ايدئولوژى منجمد Ùˆ Ù…ØªØØ¬Ø± Ùˆ تبديل به شريعتى دگم Ùˆ تغيير ناپذير نشود Ùˆ به قول معرو٠ديناميزم تاريخى Ùˆ اجتماعى خودش را داشته باشد اشكالى ايجاد نمى كند ولى آيا در صØÙ†Ù‡ واقعى ما چنين چيزى را مى بينيم....
ناظر:
نه نمي بينيم، يا بهتر است بگويم Ú©Ù‡ Ú©Ù… مي بينيم. در اقليت بودن کار دشواريست. مي خواهم ÙŠÚ©ÙŠ دو مثال بزنم. يهوديان قرباني بي چون Ùˆ چراي هيتلر Ùˆ نازيسم بوده اند. آمار مربوط به کشتار جمعي آنها از ميليون مي گذرد. امروزه، اما، مشاهده مي کنيم Ú©Ù‡ تک Ùˆ توکي پيدا مي شوند Ú©Ù‡ اين آمار را در اين ابعاد به زير سوال مي برند، Ùˆ به شدت هم سرکوب مي شوند. Ùˆ يا مثلا نمونه نزديك ايرج مصداقي Ùˆ تاريخ نويسي وي، ايرج مصداقي بي Ø´Ú© در اقليت قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. آماري را Ú©Ù‡ تمام نيروهاي سياسي، با کمي بالا Ùˆ پايين، مورد تأئيد قرار داده اند، را به زير سوال برده Ùˆ ده ها هزار شهيد را به چند هزار تقليل داده است. ما مي دانيم Ú©Ù‡ رژيم تا Ú†Ù‡ اندازه مي تواند از اين Ù…Ø¨ØØ« سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کند. اما، اگر (Ùˆ تأکيد روي اگر است) آمار ايرج مصداقي درست باشد، Ùˆ رژيم دهها هزار اعدام نکرده باشد، آيا در اين مقطع از زمان بهتر نيست Ú©Ù‡ لب گزيد Ùˆ هيچ Ù†Ú¯ÙØªØŸ مگر همه چيز تاريخ ما درست است Ú©Ù‡ اين ÙŠÚ©ÙŠ درست باشد Ùˆ يا بشود، به راستي در تاريخ نگاري Ùˆ تاريخ نگري Ú†Ù‡ پارامتر هايي را بايد اصل قرار داد Ùˆ بر سر آنها معامله نکرد؟
يغمايي:
داريم روى مقوله نگاه ايدئولوژيك به تاريخ Ùˆ مشكلات ناشى از آن ØµØØ¨Øª مى كنيم Ùˆ مقوله كتاب نوشته شده توسط آقاى مصداقى اگر Ú†Ù‡ گوشه هائى دردناك از تاريخ ايران را ثبت كرده است بيشتر رنگ Ùˆ بوى سياسى دارد Ùˆ انتقاداتى هم كه متوجه آنست بيشتر جنبه سياسى Ùˆ در رابطه با مسائل روز دارد تا ايدئولوژيك.
من Ùكر مى كنم در گام نخست، آقاى مصداقى مانند هر مبارز ديگر، به عنوان يك زندانى سياسى كه سالها در كشتارگاههاى رژيم جمهورى اسلامى رنجهاى ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† تØÙ…Ù„ كرده است Ùˆ توانسته است كه جان از چنگال دژخيمان بدر ببرد ودر خارج كشور هم به جاى آنكه سر در پى زندگى معمول بگذارد به عنوان يك مبارز سياسى بر عليه رژيم ولايت Ùقيه ÙØ¹Ø§Ù„ است شايسته Ø§ØØªØ±Ø§Ù… است. با Ø§ØØªØ±Ø§Ù… گذاشتن به او، ما به شناخت Ùˆ شعور خودمان در درك ذره اى از رنجهاى ملت شري٠ايران Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از يك ديكتاتورى خشن Ùˆ خونريز مذهبى Ø§ØØªØ±Ø§Ù… مى گذاريم. مساله بعدى اين است كه اين مبارز از بند رسته ماهها تلاش كرده Ùˆ هزار Ùˆ چند صد ØµÙØÙ‡ نوشته است Ùˆ در آن سعى كرده با كمك تجربيات Ùˆ ديده ها Ùˆ شنيده هاى خودش به واقعيات بيشتر نزديك شود. من كتاب چهار جلدى او را خوانده ام. او ادعا نكرده است كه كتاب او كتابى آسمانى يا كتاب سرخ مائوتسه تونگ است كه واژه اى از آن نبايد پس Ùˆ پيش شود. اين كتاب مثل هر كتاب ديگر نقاط قوت Ùˆ كاستى هاى خود را دارد Ùˆ ما به جاى اينكه سنت تاريخى Ùˆ آزار دهنده قرولند كردن ونÙÙ‰ را در پيّش بگيريم Ùˆ سليقه مان تنها تكنوازى Ùˆ موزيكى مونوتن را مشروع بداند Ùˆ يا در اساس دچار اين مشكل باشيم كه چرا او زنده مانده Ùˆ تيرباران نشده Ùˆ او را مورد توهين قرار دهيم، مى توانيم همراه با تاكيد بر نكات مثبت اين كتاب، نكاتى را كه به نظر ما نادرست است نقد كنيم.
ناظر:
به طور خاص در مقوله تاريخنگارى زندانهاى خمينى Ø¨ØØ« بر سر ارقام Ùˆ آمار است كه خيلى ها مى گويند رژيم از اين مساله سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مى كند.
يغمائى:
من نظر خودم را مى گويم. اگر مبنا را بر سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ رژيم بگذاريم اساسا نبايد دنبال اين برويم كه ØØ±Ù نويسنده درست است يا نادرست Ùˆ با اين ØÙƒÙ… Ùˆ ÙØªÙˆÙ‰ تا وقتى كه آخوندها بر سر كارند هر ØØ±Ù نادرستى را هم كه به ضرر جمهورى اسلامى باشد بايد تائيد كرد. من اين اعتقاد را ندارم Ùˆ هد٠وسيله را توجيه نمى كند. در باره اين مساله يا ØØ±Ù آقاى مصداقى درست است Ùˆ يا نادرست. اگر نادرست است بايد ØµØ±ÙŠØ Ùˆ روشن Ùˆ بدون پرخاشگرى كتاب را نقد كرد Ùˆ دلايل خود را آورد Ùˆ نقد را منتشر كرد. نويسنده كتاب هم كه بر اثر غرض Ùˆ مرض كتاب را ننوشته است Ùˆ خود زندانى درد كشيده اى است كه خواسته ÙØ±ÙŠØ§Ø¯Ù‡Ø§Ù‰ خاموش شدگان را انعكاس بدهد طبعا قبول مسئوليت خواهد كرد. چندى قبل سمبل ملى ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ùˆ شخصيت برجسته اى كه ÙÙ‰ الواقع Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ خاص Ùˆ عام است يعنى آبه پير، در رابطه با يهوديان ØØ±ÙÙ‰ زد كه تيغهاى انتقادات ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† بر عليه اين مرد بزرگ نود ساله كشيده شد Ùˆ ماجرائى پر سرو صدا بر انگيخت Ùˆ آبه پير ØØ±Ù خود را تصØÙŠØ كرد. آقاى مصداقى هم اگر اشتباه كرده باشد مى تواند از الگوى آبه پير Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ كند اما اگر ØØ±Ù او درست است كه نمى شود گوشه اى از گزارش تاريخ را طور ديگر نوشت ولاجرم آن كسانى كه آمار نادرست داده اند مى توانند قبول مسئوليت بكنند Ùˆ نگران سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ جمهورى اسلامى نباشند.
در رابطه با جمهورى اسلامى دعواهاى شخصى Ùˆ سليقه اى را به كنار بگذاريم Ùˆ قدرى عميق تر مساله را نگاه كنيم . جمهورى اسلامى مانند رژيم هيتلر بالمجموع يك كيÙيت تاريخى Ùˆ مذهبى Ùˆ سياسى در كشتار Ùˆ جنايت است Ùˆ كميت كشتار كه بخشى از پرونده اوست كيÙيت Ùˆ ماهيت آن را تغيير نمى دهد آنچنان كه سوزاندن Ùˆ كشتار يك ميليون كمتر يا بيشتردر كيÙيت رژيم آلمان نازى تغييرى ايجاد نمى كرد. من در ÙØ§ØµÙ„Ù‡ سالهاى 61 تا 65 چند هزار برگ گزارش زندانهاى جمهورى اسلامى را خوانده Ùˆ نزديك به دو هزار برگ آن را ØªØØª عنوان زندان Ùˆ زندانى براى نشريه مجاهد تنظيم كرده ام Ùˆ با شمارى از زندانيان رهائى ÙŠØ§ÙØªÙ‡ به طور ØØ¶ÙˆØ±Ù‰ ØµØØ¨Øª كرده ام Ùˆ مى دانم كه در اين ØÙƒÙˆÙ…ت Ú†Ù‡ خبرها بوده Ùˆ ستونهاى آن بر Ú†Ù‡ چيزهائى استوار شده است. در سال 65 به دليل اينكه ديگر نمى توانستم ÙØ´Ø§Ø± عصبى ناشى از خواندن گزارشات زندانها Ùˆ تنظيم انها را تØÙ…Ù„ كنم از نوشتن Ùˆ ادامه كار بناچار خود دارى كردم. اين رژيم آنقدر كه توانسته Ùˆ در مقدوراتش بوده خونريزى كرده است. رژيمى كه چند صد هزار تن را در تنور جنگ خاكستر كرده Ùˆ آمارهاى هولناك رسانه ها Ùˆ روزنامه هاى خودش از اعتياد Ùˆ ÙØØ´Ø§ Ùˆ Ùقر Ùˆ خودكشى Ùˆ بيكارى تنها به مدد خوان گسترده اش براى سوداگران موجب خموشى سوداگران است، رژيمى با مختصات Ùˆ بيماريهاى علاج ناپذيرجمهورى اسلامى كه به Ú¯ÙØªÙ‡ مهندس بازرگان در اواخر عمر: در مردابى از ÙƒØ«Ø§ÙØ§Øª خودش غرق شده است Ú†Ù‡ آقاى مصداقى درست Ú¯ÙØªÙ‡ باشد Ùˆ Ú†Ù‡ در برآورد خود اشتباه كرده باشد طرÙÙ‰ از اين موضوع بر نخواهد بست مگر اين كه تصور كنيم مشكلات Ùˆ جنايات ØÙƒÙˆÙ…تى چون جمهورى اسلامى تنها اختصاص به آمارى دارد كه در نوشته هاى آقاى مصداقى با آمارهاى ديگر كتابها همخوانى ندارد.
ادامه دارد
24 مارس 2005
________
منبع عکس