با تشكر از اسماعيل ÙˆÙØ§ يغمائي كه قبول كرد تا در يك Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با من صبر Ùˆ ØÙˆØµÙ„Ù‡ به خرج داده Ùˆ به سئوالات پراكنده Ùˆ گاه چندان نه در ارتباط با ØÙŠØ·Ù‡ تخصصي اش پاسخ دهد. اين Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ از چندي پيش در زمينه هاى شخصى، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‰ Ùˆ ادبى، سياسى Ùˆ اجتماعى، Ùˆ تاريخى Ùˆ مذهبى آغاز شده كه به تدريج مى خوانيد .
على ناظر – 24 Ùوريه 2005 - ديدگاه
بخش اول
ناظر:
قبل از هر چيز خوب است كمي از خود Ùˆ خانواده Ùˆ خلاصه گذشته Ùˆ ØØ§Ù„ خودتان بگوئيد.
يغمائي:
دو سه ماه ديگر پنجاه Ùˆ دو سال من تمام ميشود. من در يك ÙØ§Ù…يل قديمي ÙˆÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ ÙƒÙ‡ در دشت كوير ريشه اي اي استوار داشت Ùˆ هنوز هم دارد، وسمبل شناخته شده آن شاعر هجو سرا Ùˆ منتقد دوران قاجار Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ØØ³Ù† يغما جندقي است، در يك خانواده پرجمعيت متولد شدم . قبل از من پنج تن از اهل بيت متولد شده بودند Ùˆ من ششمي هستم. پس از من هم Ù‡ÙØª تن ديگر به دنيا آمدند. از اين سيزده تن تا كنون پنج تن Ùˆ نيزپدر Ùˆ مادر « با Ù‡ÙØªÙ‡Ø²Ø§Ø± سالگان در Ø³ÙØ±Ù†Ø¯Â» Ùˆ بقيه هستند Ùˆ ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† تكثير شده اند.
ناظر:
چرخ و پر اين خانواده پر جمعيت چطور مي گشت و زندگي در اين خانواده پر جمعيت چه تاثيراتي در زندگي شما گذاشت؟
يغمائي:
چرخ Ùˆ پرخانواده به مدد تلاشهاى پدرى مى گذشت كه تركيبى از يك كشاورز مادر زاد Ùˆ يك اديب متوسط الاØÙˆØ§Ù„ تند خو Ùˆ در عين ØØ§Ù„ در عمق، مهربان Ùˆ عاطÙÙ‰ بود. زندگى در يك خانواده پرجمعيت اگر Ùقرخيلى آدم را نتراشد Ùˆ روزگار دمساز با آرامشى نسبى باشد اسطقس روانى Ùˆ عاطÙÙ‰ گسترده Ùˆ Ù…ØÙƒÙ…Ù‰ به آدم مى دهد. اين نخستين چيزى است كه من از خانواده پرجمعيت خود Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ام. در مجموع دوران كودكي Ùˆ نوجواني من اگر Ú†Ù‡ ØØ§Ù„ا ودور از من آميخته با مقداري رماتيزم شده است بهشت گمشده Ùˆ غيرقابل دسترس من است. بيشترين تاثير را من از پدرم Ú¯Ø±ÙØªÙ… كه باتلاش چرخ Ùˆ پر زندگي خانواده را مي چرخاند. .پدر من كه نامش همايون بود در زندگي به چند مقوله علاقه ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† داشت، كشاورزي ØŒ شعر Ùˆ ادبيات وتاريخ ØŒ زن Ùˆ بچه هاي ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† Ùˆ ساعتها راه Ø±ÙØªÙ†. اومتولد 1285 شمسى بود Ùˆ ØØ¯ÙˆØ¯ نود Ùˆ پنجسال بعد در سال 1380 در گذشت. تا آخرين روزهاي عمرش عليرغم مصائب ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† سالهاي آخر ØÙŠØ§ØªØ´ با سلامت زندگي كرد. در ابتداي زندگي اش مامورسيار اداره ثبت اØÙˆØ§Ù„ در تركمن ØµØØ±Ø§ بود. نخست در آنجا با دختر يكي از مهاجران روس ازدواج كرد Ùˆ لي دخترك مهاجر چندان نپائيد Ùˆ بعد از آنكه دو دختر به او عطا كرد در عنÙوان جواني در گذشت. بعد از آن سالها مجرد زندگي كرد ودر نقاط دور Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ مختل٠كشورخدمت كرد وسرانجام ØØ¯ÙˆØ¯ چهل سالگي با مادر من طلعت كه دختر عمويش بود Ùˆ ØØ¯ÙˆØ¯ بيست Ùˆ دو سه سالي هم از پدرم كوچكتر بود ازدواج كرد .عليرغم اختلا٠سن زياد Ùˆ تند خوئى هاى او مادرم او را بسيار دوست داشت Ùˆ دوستي اين دو ÙØ¶Ø§Ù‰ سرشار از عاطÙÙ‡ اى در خانه ايجاد كرده بود. پدرم سالهاي آخر خدمتش را در شهرهاي مختل٠بلوچستان كارمند Ùˆ بعدها رئيس آمار Ùˆ ثبت اØÙˆØ§Ù„ بود. از طبيعت دست نخورده بلوچستان Ùˆ اخلاقيات Ùˆ آزادگي بلوچها خيلي خوشش مي آمد، خانه باغ بزرگى در سراوان ساخت، زبان بلوچى را به خوبى ØµØØ¨Øª مى كرد Ùˆ لباس بلوچى مى پوشيد چون بلوچها سبيلهاى Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø´ØªÙ‡ Ùˆ درشتى براى خودش تهيه ديده بود كه تا پايان عمر ØÙظشان كرد. در سالهاى بلوچستان با شترى تيز پا به بيابانها مى زد Ùˆ به سراغ بلوچها Ùˆ چادرهايشان مى Ø±ÙØª تا نام مردگانشان را ثبت كند Ùˆ براى نوزادانشان شناسنامه صادر كند . زندگى ادارى Ùˆ عادى او با نوعى شاعرانگى بدوى آميخته بود . مى خواست در بلوچستان ماندگار شود ولى بعدها به دليل درگيري با روسايش Ùˆ نيز ماجرائى ديگر Ø§Ø³ØªØ¹ÙØ§ داد وبرگشت به دشت كوير Ùˆ تا پايان عمردر روستاي گرمه در جندق وبيابانك كه ÙÙŠ الواقع آن را عاشقانه دوست داشت Ùˆ روستائي بسيار كهنسال Ùˆ زيباست به كشاورزي مشغول بود. من Ùˆ ساير بچه ها Ùˆ مادر در يزد بوديم Ùˆ تابستانها Ùˆ تعطيلات عيد را با او مي گذرانديم . بقيه اوقات وپس از رتق Ùˆ ÙØªÙ‚ امور خانواده، ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠ داد تنها Ùˆ آزاد باشد.كتابخانه اي با تعداد قابل توجهي كتاب داشت كه در آن همه چيز پيدا مي شد. از مجموعه هاي جلد شده مجلات قديمي تا رمانهاي تاريخي Ùˆ كتابهاى ÙلسÙÙ‰ Ùˆ علمى ØŒ از پوشه هاي لبريز نامه هائي كه در دوران قاجاريه نوشته شده بود Ùˆ به ميراث به او رسيده بود تا انواع لغت نامه ها Ùˆ سالنامه ها Ùˆ انواع Ùˆ اقسام ديوانهاي شعر ومجموعه هاى جلد شده خوشه Ùˆ كتابهاى Ù‡ÙØªÙ‡ شاملو Ùˆ كتابهاى مثلا Ù¾Ø±ÙˆÙØ³ÙˆØ± آندره بينه ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙ‰ در مورد رازهاى كاميابى جنسى كه اين نوع كتابها را تا وقتى كه چشم Ùˆ گوشمان باز نشده بود دور از دسترس ما نگاه مى داشت. در اين ÙØ¶Ø§ من از دوران كودكي با شعر Ùˆ ادبيات آشنا شدم. در مقدمه كتاب شعر تازه ام «اين شنگ شهر آشوب» مقداري از ØØ§Ù„ Ùˆ هواي روزگار كودكي Ùˆ تاثيرات ان روزگار نوشته ام Ùˆ Ùكر مي كنم كه كاÙÙŠ باشد.
براي خواندن متن کامل روي Ùورمت pdf کليک کنيد