Iran's Crises Unfolded  
IranCrises
 
Wednesday 31 May 2023
HOME
NEWS
ANALYSIS
INTERVIEW
POLITICS
SOCIAL
STATEMENTS
ECONOMY
SEARCH

���������������������������� ������������


دموکراسی و پاسپورت
[ علی ناظر]
[Source: سايت ديدگاه]


آقایان موسوی، خاتمی و کروبی اخیرا به نکاتی اشاره می کنند که موجب تعجب هر آزادیخواهی می شود.

 

میرحسین موسوی در ديدار با جمعی از اساتيد دانشگاه تربيت مدرس، در ارتباط با «سخنرانی يکی از مقامات امنيتی» می گوید:

«اين نوار با حمله به معدود احزاب قانونی کشور آغاز می شود و ما وقتی اين نوار را در کنار اين اظهار نظر می گذاريم که در کشور فقط يک حزب داريم و آن هم حزب ولايت است می بينيم که عده ای کشور را دانسته و ندانسته به بن بست می کشانند. اين اظهار نظر شبيه اعلام حزب رستاخيز از سوی شاه است که مخالف صريح قانون اساسی است. من بعيد نمی دانم که در آينده خود قانون اساسی هم با همين وضع مورد حمله قرار گيرد.»


به راستی، اجحاف و نقض حقوق مردم در 31 سال گذشته از نادیده گرفتن قانون اساسی آغاز شد. در دوران محمدرضا شاه هم چنین بود. اگر شاه سلطنت می کرد و نه حکومت، اگر در دوران پهلوی، مردم حق انتخابات آزاد داشتند، و اگر مردم می توانستند از طریق نمایندگان منتخب خود، جلوی تاراج سرمایه ملی را بگیرند، بی شک خمینی نمی توانست در چنان موقعیتی قرار بگیرد که ادعای آزادیخواهی و سرنگونی طلبی بکند.

امروز هم، نقض حقوق مردم به همان طریق ادامه دارد. با این تفاوت که آقای میرحسین موسوی از حامیان بازنگری پیش نویس قانون اساسی بودند، و بر اضافه کردن اصل ولایت فقیه اصرار می ورزیدند. نمی دانم چرا «نخست وزير دوران دفاع مقدس» فراموش کرده اند که یارانش در هنگام سرکوب مردم در کردستان و ترکمن صحرا، و یا در خیابانهای تهران و مشهد و... با تأکید بر تک حزبی کردن نظام، فریاد می زدند «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله»؛ شاید ایشان باور نداشتند که این شعار روزی یقه خودشان را هم خواهد گرفت. بظاهر، ایشان متوجه نبودند که بازنگری پیش نویس قانون اساسی شاید بتواند در آن دوران به یاری حزب جمهوری اسلامی بیاید، اما اضافه کردن آن «اصل» ارتجاعی، روزی ابزار سرکوب سامان دهندگان حزب جمهوری اسلامی خواهد شد.

با وجود اینکه آقای موسوی سعی می کنند تا نسبت به چندین ماه پیش، از برنامه ای رادیکالتر سخن بگویند، اما گویی نمی خواهند خود را با شرایط پس از 16 آذر 88 وفق بدهند. نمی دانم چرا متوجه نیستند که دیگر شرایط، شرایط روزهای 22-29 خرداد 88 نیست. مردم دیگر فقط به دنبال «رأی» خود نیستند، بلکه به دنبال سرنگونی، تغییر ریشه ای قانون اساسی، و به محاکمه کشاندن بانیان و آمران و عاملان جنایات 31 سال گذشته اند. مردم خواسته ای ندارند بجز یافتن « جايگزين و بديلی برای قانون اساسی». این جمله ایشان که مردم بدنبال « پيوندهای دموکراتيک با قانون اساسی» هستند شاید به مذاق برخی از میانه بازان در جناح اصولگرایان شیرین آید، اما برخلاف آنچه ایشان ادعا می کنند، مردم نه به دنبال «رعايت بدون کم و کاست قانون اساسی»، بلکه بازنویسی کامل آن هستند.

«وعده» ایشان هم که:

«شعار رعايت بدون کم و کاست قانون اساسی با اين فرض است که اين متن نه جاودانی است و نه وحی منزل وهر نوع تغييری در سطح ملی می تواند مورد قبول باشد که امکانات انتخابات آزاد و رقابتی و غير گزينشی را فراهم کند.»

بیانگر این واقعیت است که ایشان هنوز هم متوجه اشکال اصلی و اساسی نمی شوند، و خواسته و یا ناخواسته به بیراهه می زنند:

 

«منشور جنبش سبز يک متن سيال و باز است و با تعامل بدنه جنبش انشالله به سمت کمال پيش خواهدرفت. به نظر بنده يکی از ايرادات و کاستی های که منشور دارد اين است که به حقوق اقليت های مذهبی نپرداخته است. گرچه به طور تلويحی بدان پرداخته شده است ولی در متن می تواند تصريح شود و به تعلق ايران به همه ايرانيان تکيه شود که يک فراز کليدی است.»

ایشان مشکل برنامه خود را فقط در نادیده گرفتن حقوق اقلیت های مذهبی (و البته نه نادیده گرفتن حقوق اقلیت های قومی و ملی) می دانند. حال آنکه مشکل اساسی، نقض بی وقفه حقوق انسانی است که ناقض اصلی خود خمینی است، و میرحسین موسوی نمی خواهد به جنایات خمینی، در این برنامه اذعان کند.
بدون ریشه یابی وخشکاندن بذر ستم، نمی توان به مستکبرین که می گویند «
در کشور فقط يک حزب داريم و آن هم حزب ولايت است » ایراد گرفت. اینها همان می کنند که خمینی می خواست. همان می گویند که اسلام خمینی می گوید.
 
در تناقض وعده آقای موسوی که «
ايران به همه ايرانيان» تعلق دارد، خانم زهرا رهنورد در پاسخ به سوالی می گویند:

«[س:] آیا شما در این جنبش خط قرمزی هم دارید؟ Ú†Ù‡ کسانی از نظر شما نمی توانند جزو جنبش  سبز محسوب شوند؟

 [ج:] منافقین (سازمان مجاهدین خلق)  عملا نمی توانند Ùˆ جزو جنبش سبز نیستند. این گروه  مرده سیاسی Ú©Ù‡ حکومت در صدد زنده کردن آنها برآمد، اکنون ادعاهای خنده داری مطرح  میکند. اما جنبش سبز، با این گروه مرده، حد Ùˆ دیواری دارد Ùˆ همه ما از جمله خود من،  آقای موسوی، آقای خاتمی Ùˆ آقای کروبی Ùˆ  هویت های درون جنبش سبز، منافقین را جزو  جنبش سبز نمی دانیم. متاسفانه حاکمیت یا با مقصود یا به اشتباه این گروه مرده را  زنده کرد Ú©Ù‡ من فکر میکنم با مقصود بوده Ùˆ خواسته به خیال خود رقیبی برای جنبش سبز  ایجاد کند Ú©Ù‡ همین نیز خیلی خنده دار است. چون جنبش سبز، جنبشی مردمی، زنده Ùˆ  پویاست Ùˆ این حد دیوار قرمز را با آنها دارد. اما باقی، با هر روح Ùˆ فکری Ú©Ù‡ هستند  بر سر توافق هایی Ú©Ù‡ ذکر کردم در صورت تمایل، جزو جنبش سبز هستند Ùˆ انشاالله پیروزی  هم با جنبش سبز است . »

 

خانم رهنورد گویی متوجه حرف خودشان نمی شوند Ú©Ù‡ اگر «جنبش سبز، جنبشی مردمی، زنده Ùˆ  پویاست» ایشان نمی توانند مجاهدین را خارج از دایره «جنبشی مردمی» بدانند، مگر اینکه منظور ایشان از جنبش، «جنبش سبز سیدی» باشد، Ú©Ù‡ آرمانی به جز دفاع بی چون Ùˆ چرا از همین قانون اساسی Ùˆ فتاوی خمینی Ùˆ جنایات 31 سال اخیر، Ùˆ خلاصه حفظ نظام ندارد. گفته آقای موسوی Ùˆ خانم رهنورد مرا به یاد داستان «مزرعه حیوانات» Ùˆ موضع خوکها Ù…ÛŒ اندازد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گفتند همه با هم برابرند، اما خوکها برابرترند. حال، آقای موسوی Ù…ÛŒ گویند ايران به همه ايرانيان تعلق دارد، Ùˆ خانم رهنورد Ù…ÛŒ گویند اما نه به همه ایرانی ها ( - آنهایی Ú©Ù‡ خط سبز ایشان را قبول ندارند پاسپورتشان را بگیرند). از دنیای حیوانات Ú©Ù‡ خارج شویم، خانم رهنورد به روشنی خط قرمز بین خود (سبز سیدی) Ùˆ سرنگونی طلبان را کشیده اند، Ú©Ù‡ البته هرچه این خطوط پررنگتر ترسیم شود، تکلیف «ساده اندیشان» روشن تر Ù…ÛŒ شود.


آقایان موسوی و کروبی و خاتمی دو چاره بیشتر ندارند - یا نفی قرائت خمینی از اسلام، و یا قبول آن. نفی قرائت خمینی یعنی سکولاریسم، و قبول آن یعنی ارتجاع. انتخاب با ایشان است. مردم انتخاب خود را با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» کرده اند.

علی ناظر

23 تیر 1389

 

 





[Posted comments]

No press releases currently available



Iran's Crises  1998 - 2007   ©